چون در این اواخر هم سنین ایشان در سنین بالایی بود و هم اینکه ایشان بیمارگونه بودند، قند داشتند و ضعیف شده بودند، صدایشان آنچنان که باید و شاید به مجلس نمیرسید؛ مرحوم حاج محمود آقای فیاضبخش (رضوان الله تعالی علیه) خدمت مرحوم والد آمدند، عرض کردند: «آقا وسیلهای به نام بلندگو آمده است. اگر اجازه بفرمایید، ما این را برای مسجد تهیه بکنیم.» ایشان نه گفتند نه، نه گفتند آره، گفتند: «چرا معطلید، این را زودتر تهیه کنید تا اینکه مردم بدانند و حجت برایشان تمام بشود که این گناه ندارد.» چون مکرر سؤال میکردند که آقا رادیو حرام است یا نیست. ایشان میگفتند: «رادیو چه گناهی کرده؟ انسان در برابر معروف باید از معروف استفاده بکند، کما اینکه انسان زبانش هم میتواند گویای حقیقت باشد و هم میتواند حرفهای نامربوط بزند و بیدینی بکند؛ گوش هم همینطور است، هم میتواند نغمههای آسمانی بشنود و از معارف استفاده بکند، هم میتواند موسیقی گوش بکند؛ بنابراین این وسیله گناهی ندارد و هر چه زودتر تهیه کنید. موجب این خواهد شد که حجت بر مردم تمام بشود.»
من مکرر در این جریان قرار گرفتم که افراد اعتراض میکردند و به دلنگو تعبیر میکردند. روزی کسی از من پرسید: «آقا این دلنگو چیست؟! مردم بد میگویند.» گفتم: «منظور شما این است که پدرم از شما و مردم تقلید کنند یا اینکه مردم وظیفه دارند از روحانیت و مرجع و عالم زمانشان استفاده بکنند؟» این طرز تفکر آن زمان بود. ایستادگی ایشان موجب شد که این گناه برطرف بشود.
به خاطر دارم آقای فلسفی (ره) بر منبر گفتند: «روزی با این برنامه روبهرو بودیم، روز دیگری هم شد که افراد اینقدر حد افراط را طی کردند که بلندگوهای چند کیلومتری را در روبهروی خانه همدیگر قرار میدادند برای مجالسشان.»
راوی: آیتالله نورالله شاهآبادی