مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضاخان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رضاشاه

مرحوم والد در دوران تحصن خود در حرم حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)، یک دهه عاشورا منبر رفتند و یک موضوع را در هر شب سه نوبت (اول منبر، وسط منبر، آخر منبر) بیان فرمودند. در شب دهم، در آخرین منبر فرمودند: «خدایا! تو شاهد و گواه باش که این مرتبه که این جمله را بگویم، در این ده شب سی مرتبه تکرار کرده‌ام و اتمام حجت نموده‌ام. برای علمای نجف، علمای قم، اصفهان، مشهد و تمام نقاطی که می‌دانستم و توانستم هم نامه نوشته‌ام. امشب هم برای آخرین مرتبه در این مجلس می‌گویم و آن این است که رضاخان، دست‌نشاندۀ انگلیس است و هدفش اعدام قرآن و اسلام است. اگر با منِ روحانی مبارزه می‌کند، نه به خاطر خودِ من است، بلکه به این دلیل است که من مبلغ قرآنم. به دنیا اعلام می‌کنم که اگر حرکت نکنید، این خبیث اسلام را از بین می‌برد.»

 

راوی: شهید آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

شهید مدرس

در تهران یکی از وظایف جدی آیت‌الله شاه‌آبادی مبارزه با ظلم رضاخانی بود. آیت‌الله شاه‌آبادی در همان زمان که رضاخان به قدرت نرسیده بود و در همان دورانی که رضاخان گِل به پیشانی می‌زد و با پای برهنه در جلوی دسته‌جات عزاداری راه می‌رفت و سینه‌زنی می‌کرد طینت رضاخان را شناخته بود، اما او وزیر جنگ بود در مقطعی که مردم آن زمان از شهوت‌رانی‌ها و بی‌بندوباری‌های سلاطین قاجار به تنگ آمده بودند و همه احساس می‌کردند که ملت یک مدیری می‌خواهد که با قدرت و با تسلط و اقتدار بتواند اداره‌اش بکند.

در همان زمان بزرگان دینی هم از رضاخان حمایت کردند، حتی شهید بزرگوار آیت‌الله مدرس هم در آن زمان در برهه‌ای از رضاخان حمایت کرد و آیت‌الله شاه‌آبادی به مدرس گفتند که الآن نگاه نکنید به فریبکاری‌های رضاخان که به دست‌بوس مراجع و علما می‌رود و تظاهر به دین‌داری می‌کند، مردک اگر به قدرت برسد، به هیچ‌یک از علما رحم نمی‌کند و اول کسی را  هم که لگدکوب می‌کند خود شما هستید. همین‌طور هم شد، وقتی‌که قدرت را در دست گرفت دیگر هیچ اثری از آن فریبکاری‌ها و حرکت‌های مؤذیانه نبود، دسته‌جات سینه‌زنی، شرکت در مراسم عزاداری، رفتن به نزد علما و مراجع و دست‌بوسی، دیگر خبری نبود و دیدیم که چه کار با علما و خود آیت‌الله مدرس کرد.

 

راوی: حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

     رضا میرپنج پهلوی

     وقتی که رضاخان دستور داد منبر را از مسجد مرحوم ابوی بردارند تا مانع سخنرانی ایشان شوند، ایشان دست از سخنرانی برنداشتند و به طور ایستاده سخنرانی می‌کردند. مأموران شهربانی هم مرتباً به مسجد می‌آمدند و مطالب منبر ایشان را می‌نوشتند و گزارش می‌کردند. یک بار که رئیس کلانتری به مسجد آمده بود، چون می‌خواست با کفش وارد مسجد شود، ایشان با صدای بلند فرمودند:

فَاخلَع نَعلَیکَ[1]

آن‌چنان به مأموران پرخاش کردند که آن‌ها ترسیدند و از مسجد بیرون رفتند.

وقتی که آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی از مسجد خارج شدند، مأموران هم به دنبال ایشان رفتند و از ایشان می‌خواستند که متعهد شوند که دیگر به منبر نروند. ولی ایشان با همان لهجه اصفهانی خود به مأموران می‌فرمودند: «برو به بزرگ‌ترت بگو بیاد!»

 

راوی: شهید آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی

 

[1] قسمتی از آیۀ12 سورۀ طه که خداوند به حضرت موسی امر می‌کند که به خاطر مقدس بودن وادی کفش‌هایش را از پایش خارج کند.

  • ۰
  • ۰

رضا میرپنج پهلوی

رضاخان دستور داده بود منبر را از مسجد مرحوم شاه‌آبادی بردارند. ایشان هم دست‌بردار نبود و ایستاده سخنرانی می‌کرد. روزی مأمور شهربانی خواست با کفش وارد مسجد شود. با عتاب حاج‌آقا خشکش زد: فَاخلَع نَعلَیکَ![1]

حدود سه‌چهار روز از این جریان گذشته بود که ناگهان متوجه تعداد زیادی از افراد نظامی شدیم که در مقابل درهای ورودی مسجد ایستاده بودند، به طوری که گویا می‌خواستند مسجد را تحت محاصره دربیاورند و قرق کنند. هنوز آیت‌الله شاه‌آبادی نیامده بودند که یک‌باره متوجه فردی بلندقامت شدیم که ابهت نظامی خاصی داشت. خادم مسجد از من پرسید که این کیست؟ و من که او را شناخته بودم، گفتم: «رضاشاه است.»

اذان ظهر را گفتند و رضاشاه همچنان باعصبانیت در حال قدم زدن بود. اواسط اذان بود که آیت‌الله شاه‌آبادی تشریف آوردند. شما مرحوم آقای شاه‌آبادی را ندیده بودید. ایشان واقعاً جذبه و روحانیت خاصی داشتند، عظمتی شگفت داشتند. رضاشاه تا چشمش به ایشان افتاد، تحت تأثیر عظمت ایشان خم شد و به ایشان تعظیم کرد. جذبۀ معنوی و سیمای روحانی مرحوم آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی او را به تعظیم و ادای احترام وادار کرده بود.

شاید پذیرش این حرف و این خاطره، که من با چشمان خودم دیدم، برای شما باورنکردنی باشد، ولی من که از دور این صحنه‌ها را با دقت زیر نظر داشتم، بی‌اختیار به گریه افتادم.[2]

 

راوی: حسین علیرضایی، مکبر آیت‌الله شاه‌آبادی

 

[1] قسمتی از آیۀ 12 سورۀ طه که خداوند به حضرت موسی امر می‌کند که به خاطر مقدس بودن وادی کفش‌هایش را از پایش خارج کند.

[2] سایت سیره علما

  • ۰
  • ۰

مرحوم آیت‌الله العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی در سال 1314 شمسی از قم به تهران مراجعه می‌کنند. آن سال‌ها هم‌زمان بود با موضوع کشف حجاب. آیت‌الله شاه‌آبادی در تهران یکی از محورهای فعالیت خودشان را مبارزه با ظلم و ستم و جور نظام رضاخانی می‌دانستند و به طور خاص با پدیده کشف حجاب مبارزه کردند. تعبیر آیت‌الله شاه‌آبادی این بود که اگر رضاخان سر 100 روحانی را می‌برید و اعدام می‌کرد، این‌چنین لطمه به دین نمی‌خورد که با کشف حجاب لطمه به دین خورد، کشف حجاب با پایه‌های دین که حیا و عفت است مبارزه می‌کند و قوام دین که بر حیا و عفت است با کشف حجاب از دست می‌رود و قصد رضاخان از بی‌حجابی و رواج پدیده بی‌حجابی از بین بردن دین است. به هر حال، مبارزات آیت‌الله شاه‌آبادی با رضاخان و همین‌طور بعد از به قدرت رسیدن محمدرضا و مبارزه ایشان با ظلم و ستم پهلوی دوم زبانزد خاص و عام است.

 

راوی: حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

مرحوم حجت‌الاسلام دوانی استاد تاریخ

جالب است که هم پدر و هم جد شهید شاه‌‌آبادی هردو انقلابی بودند. جَدّشان در برابر اعمال ناصرالدین شاه قیام کردند تا جایی که از اصفهان جلب به تهران شد. پدر هم در اوایل با رضاخان طرف می‌شود و حدود یازده ماه به عنوان اعتراض در حضرت عبدالعظیم متحصن می‌شود. در همین‌‌جا من تذکری هم بدهم که انگیزۀ قیام در امام خمینی چه بسا از این استاد بزرگوار سرچشمه گرفته بود. تعبیری که مرحوم آیت‌‌الله شاه‌‌آبادی از رضاخان و اعمال او کرده بود، بعدها می‌‌بینیم همین تعبیر را امام در کشف‌الاسرار راجع به رضاخان و در اعلامیه ایام انقلاب درباره پسرش محمدرضا کرده است.

 

راوی: حجت‌الاسلام علی دوانی