مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلسوف فطرت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اختلاف در منشأ دین و نظر آیت‌الله شاه‌آبادی

یکی از شبهات این است که اگر شما در ادیان نگاه بکنید، می‌گویند «دین چگونه به وجود آمده؟» دین بر مبنای نیاز بشر به وجود آمده، یعنی کل کتاب‌های ادیانی را اگر شما نگاه بکنید، زیرساخت‌شان در واقع همین است؛ چون نگاه این‌ها یک نگاه جامعه‌شناسانه به دین است. دین را مثل یک خانواده فرض می‌کنند که چطور خانواده را بررسی می‌کنند، چطور اجتماع را بررسی می‌کنند، حالا یک انسان دین‌گرا هم، حالا چه دین یهود باشد و چه دین اسلام باشد و چه هندوییسم باشد، می‌آید این را از نظر ساختار اجتماعی بررسی می‌کند که حالا این اگر دین داشته باشد، چه تأثیری دارد و اگر نداشته باشد، چه می‌شود؛ مثلاً مسجد چه تأثیری دارد یا کلیسا چه تأثیری دارد؛ یعنی در واقع از لحاظ اجتماعی نگاه می‌کند و این‌ها به‌نوعی دین را بشری نگاه می‌کنند. چون بشری است، شروع آن را هم بشری می‌گیرد.

در حالی که ما شروع آن را الهی می‌دانیم و حالا نگاه‌های مختلفی دارد که یا ترس بوده یا چیز دیگری. یک نگاه اساسی که الآن هست، می‌گویند نیاز بوده، یعنی مثلاً بشر نیاز داشته که غذایش را بپزد و آتش را به وجود آورده یا نیاز داشته با دیگری ارتباط برقرار کند، خط را اختراع کرده، زبان اختراع شده. حالا در بعضی از نیازهای بشر، یک چیز جدیدتری آمده جای آن نیاز را پر کرده و آن قدیمی از بین رفته. خیلی از چیزها در طول تاریخ بشر از بین می‌روند و اگراین نیاز، چیزی جدید جای آن را پر نکند، هست؛ مثلاً چون زبان که ما می‌توانیم ارتباط برقرار بکنیم و خط چیزی جای این‌ها را نگرفته و این دو مانده، دین هم چون چیزی جدید جای آن نیامده، بنابراین نیاز به دین و پرستش و عبادت در بشر مانده.

اینکه بر مبنای نیاز است، آمدند بررسی کردند و هر کسی آمده یک نیازی از بشر را پاسخ داده. فرض کنید آهنگر آمده آن نیاز را پاسخ داده، نجار این نیاز را برطرف کرده. حالا این نیازهای معنوی انسان، نابغه‌های دیگری آمدند و نشستند و انجام دادند؛ یعنی در واقع انبیاء را به‌نوعی می‌آیند در این رده قرار می‌دهند. منتهی می‌گویند این‌ها کامل‌تر و لطیف‌تر هستند و نیازهای روحی مثل عبادت و دین را برطرف کردند، در حالی که از نگاه دین و از نگاه عرفان و از نگاه فلسفه، این نگاه را قبول ندارد.

در واقع ما اینجا می توانیم در پاسخ به همین شبهه از مرحوم شاه‌آبادی کمک بگیریم که در معارف ما بحث شده که دین فطرت بشر است و این فطری بودن بوده که انسان را به این سمت کشانده. حالا مرحوم شاه‌آبادی خیلی خوب به این پرداخته که انسان که به دنبال آزادی می‌رود و به دنبال مال و ثروت می‌رود، به دنبال شهرت و چیزهای دیگر می‌رود، این فطرت انسان است و حالا قانع نمی‌شود. علت این است که این فطرت به دنبال کمال مطلق می‌گردد و مصداق آن را اشتباه می‌کند. حالا فکر می‌کند آن مصداق مال یا مقام یا چیز دیگری است. بنابراین چون هیچ‌کدام از این مصداق‌ها مطلق نیستند، این بشر قانع نمی‌شود. یک استدلال می‌آورند که این نشانه این است که بشر فطرتاً به سمت کمال دارد می‌رود. پس او بر مبنای نیاز ایجاد نشده، بر مبنای فطرت ایجاد شده. حالا ریشه اصلی آن این است که ما دین را الهی می‌دانیم که خداوند اولین انسانی را که آفرید، همان اولین انسان پیغمبر هم بود و مباحث بعدی دیگر که پیش می‌آید.

 

مصاحبه با دکتر عبدالرضا مظاهری

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله شاه‌آبادی از عارفان نامداری است که در جمع ظاهر و باطن به‌نیکویی درخشیده است. بی‌شک شناخت صحیح ویژگی‌ها و اصول موجود در مکتب و سیرۀ عرفانی ایشان، کمک شایانی به محققان حوزۀ اندیشۀ این عارف کامل می‌نماید. از ایشان دو کتاب «شذرات المعارف» و «رشحات البحار» به یادگار مانده است که در این مقاله به بررسی اجمالی این دو کتاب پرداخته شده است.

حضرت آیت‌الله شاه‌آبادی، از جمله عارفان نامدار و واصلان کاملی است که در جمع ظاهر و باطن، به‌نیکویی درخشیده و اسوه‌ای ماندگار را برای رهپویان طریق کمال و جمال الهی، پدیدار ساخته است. توجه به ویژگی‌های عرفانی آن پیر فرزانه، به‌حق ترسیم‌گر نقشی دل‌انگیز در قاموس بزرگ عرفان اصیل اسلامی است؛ عرفان نابی که در جای‌جای زندگی علمی و سیرۀ اخلاقی این فقیه عارف و مجاهد، جلوه‌ای راهگشا دارد و الگویی جاودانه برای شیفتگان طریقتش به شمار می‌رود.

بر آن شدیم که با توجه به آثار مکتوب به جامانده از آن عارف بزرگ، مواردی چند را در خصوص نظریات ایشان یادآور شویم. بی‌شک شناخت درست ویژگی‌ها و اصول موجود در مکتب و سیرۀ عرفانی آیت‌الله شاه‌آبادی کمک شایانی به عرفان‌پژوهان می‌نماید و مسیر کاوش و پژوهش را در این عرصۀ مبارک، به‌گونه‌ای شایسته هموار می‌سازد.

هوش سرشار، استقلال رأی، بدعت فکر، شهامت نظری، شجاعت سیاسی و سلوک معنوی همراه با صلابت انقلابی، از خصائل این عارف نامی است. در این میان، کتاب شذرات المعارف و رشحات البحار، دو اثر مهم از آثار باقی‌ماندۀ ایشان است که در این یادداشت، به برخی از نظرات آن استاد فرزانه پرداخته می‌شود.

1. شذرات ‌المعارف

کتاب شذرات المعارف آیت‌الله شاه‌آبادی

این کتاب در پنج فصل یا پنج شذره نگارش یافته که در شذرۀ اول و دوم، به نکات مهمی در اندیشۀ‌ سیاسی اسلام می‌پردازد. در ابتدای این کتاب، بر نقش سیاسی اسلام تأکید شده و در این باره می‌فرماید: «قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد؛ زیرا قرآن نمی‌فرماید به‌تنهایی نماز کن، بلکه علاوه بر آن، تولید نمازگزار و اقامه صلوة را بر عهدۀ‌ مسلمین گذارده است.[1]»

به اعتقاد ایشان، از جمله ضعف‌های مهم جامعۀ مسلمانان، ترک امر به معروف و نهی از منکر است و می‌فرماید: جامعه‌ای مرده است که این فریضه در آن جایی ندارد. تأکید بر این فریضه، از نشانه‌های تأکید شارع بر اسلام اجتماعی است. اگر نگاهی به دستورات قرآن در انجام فرائض دینی مسلمانان بیندازیم، خواهیم دید حتی نماز، که شخصی‌ترین رابطۀ رازآلود مشخص انسان با خدای خویش است، اگر به صورت جماعت ادا شود، بسیار مطلوب‌تر خواهد بود. اسلام انفرادی خود از علل مهم عقب‌افتادگی مسلمانان و بی‌خبری آن‌ها از جامعۀ‌ خویش است.[2]

از دید آیت‌الله شاه‌آبادی، قناعت به اسلام انفرادی از اسباب مهلکه است و گسترش معارف و حقایق دیانت در حدود ممالک اسلامی، به منزلۀ‌ ریسمان نبوت و ولایت است و وجه ارتباط با مقام مقدس حضرت حجت‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌فرجه) می‌گردد.

مرحوم شاه‌آبادی، از وحدت با نام «خیط اخوت» یاد می‌کند و معتقد است: از جمله علل و عوامل بیماری‌های فکری جامعۀ اسلامی و گسترش نفوذ اخلاق رذیله و افعال قبیحه، اختلاف مسلمانان است که بر اثر اختلاط با اجانب و بیگانگان رخ نموده است. رابطۀ میان انحلال و نابودی و انهدام جامعه با مسئلۀ اختلاف و تفرق، رابطه‌ای کاملاً مستقیم است. هرچقدر اختلاف بیشتر باشد، انحلال بیشتر خواهد بود.

ایشان برای اتحاد میان مردم، استحکام اتحاد میان علما را تنها راهی می‌دانست که موجب حفظ اسلام و مسلمانان می‌شود و در سایۀ این اتحاد است که پیروان علما، می‌توانند در راه حق قیام کنند و اعمال شایسته، اخلاق نیکو و عقاید حق را در میان مردم منتشر کنند و کارهای زشت و صفات ناپسند و عقاید باطل را از آنان دور سازند.[3]

ایشان در جای دیگر می‌فرماید: «از اینجا معلوم می‌شود که از احکام سیاسیۀ ‌الهیه برای اجرای مقاصد اسلامی است و از همین رو در صدر اسلام، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دست به عقد اخوت میان مسلمانان زد.[4]» در ادامه مرحوم شاه‌آبادی، اخوت را به عرش تشبیه می‌کند که به چهار زاویۀ انس، کمال، عزت و عون استوار است. این چهار پایه، امهات نوامیس عالم بشریت، به حسب معاد و معاش است که در شذرات‌المعارف به تبیین هر یک پرداخته است.

ایشان در شذرۀ‌ ثالث، حدیثی از امیرمؤمنان (سلام‌الله‌علیه) به نقل از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آورد که هر مسلمان بر گردن برادر مسلمانش سی حق دارد و باید آن‌ها را دربارۀ‌ برادرش انجام دهد و تا زمانی که آن‌ها را ادا نکند بخشوده نشود. در تشریح حدیث، نکات در خور توجهی دربارۀ حقوق مسلمانان در جامعۀ اسلامی متذکر می‌شود.

مرحوم شاه‌آبادی در شذرۀ‌ چهارم می‌فرماید: «چهارمین درجۀ انسانیت در مقام برادری، شکر نعمت است. هر کس شکر نعمت بندگان خدا را بجا نیاورد، شکر خدا را بجا نیاورده است. شکر از صفات ربوبیت است و خداوند این موهبت را به بندگانش مرحمت فرموده تا متخلق به اخلاق خدایی گردند.[5]»

ایشان شذرۀ پنجم و آخرین فصل این کتاب را با هفده نکته به پایان رسانیده است که بیانی است از موت، حال احتضار و عالم برزخ.

2. رشحات البحار

کتاب رشحات البحار اثر آیت‌الله شاه‌آبادی

مهم‌ترین اثر به جا مانده از آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، کتاب رشحات البحار است که در سه بخش نگاشته شده و لازم به ذکر است که فرزند ایشان، آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی این کتاب را شرح کرده است.

در بخش اول این کتاب، به کلام وحی، قرآن و عترت پرداخته شده و با مقدمه‌ای درباره‌ علم الهی آغاز گردیده است و مسائلی مانند تجرد علم، مراتب تجرد، نحوۀ اتحاد ذات با علم و صفات دیگر الاهی، اسما و صفات وجودی حق و نحوۀ علم به ماسوا، مورد بحث قرار می‌گیرد که شرح آن در رابطه با قرآن و عترت مورد توجه است.

قرآن علم خدای تعالی و کلام اوست و با ذات او متحد است. اولین منزل­گاه تجلی ذات مقدس الاهی در مرتبۀ ظهور، عالم مشیت است که تجلی‌گاه ذات بر ذات، حبّاً و عشقاً جلوه‌گاه اطلاقی صرف‌‌الوجود است. در این مرتبه نیز وجود مقدس حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مقام واحدیت حق با قرآن متحد است و شمس حقیقت احمدی، طلوع اولیۀ‌ قرآن است و پس از مرتبۀ مشیت الاهیه با سایر تعینات، چون مرتبه عقول کلیه و جزئیه و عالم برزخ و ملک متحد شود و ظهور قرآن نازل در تمامی این مراحل و تعین آن در این مراتب، اعم از عوالم مجرد و مادی علم خدای تعالی است.[6]

در بخش دوم به بحث ایمان و رجعت پرداخته شده است. در آغاز این بخش می‌فرماید:

برای هر انسانی پیش از مرگ چنین وضعی پیش می‌آید و مسئلۀ نبوت و ولایت بر او عرضه می‌شود و ایمان اهل کتاب به حضرت عیسی (علیه‌السلام) پیش از مرگ، برای تحقق ایمان به ولایت مطلقۀ محمدیه است؛ زیرا ولایت آن حضرت، مندرج در ولایت مطلقۀ محمدیه است و ایمان اهل کتاب به ولایت حضرت عیسی، ایمان به ولایت مطلقۀ امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) خواهد بود که شامل تمامی ولایات است و به این ترتیب به آن حضرت ایمان می‌آورند و بیعت خواهند نمود و به کمال سعادت خواهند رسید.[7]

در مطالب دیگر این بخش، به چگونگی رسیدن به سعادت یا شقاوت و شرح مراتب سه‌گانۀ‌ اعتقادی پرداخته شده که ایشان اولین مقام را شناخت خدای متعال می‌داند و در کمال این شناختن است که می‌توان او را به داشتن صفات، متصف دید و قرآن بدان‌ها فراوان یاد کرده است. این نوع اعتقاد و شناسایی را مرتبۀ علم‌الیقین می‌داند؛ چرا که در این مرحله از راه تفحص و دلیل وجود حق تعالی، یگانگی آن حضرت و صفات دیگر وی برای شخص، علم حاصل می‌گردد و از این راه به وجود خدا و صفات او پی برده است. در مرتبۀ دوم، مرحوم شاه‌آبادی، دستیابی به حقایق را از راه استدلال و اقامه برهان نمی‌داند، بلکه از راه شهود میسر می‌داند.

مرتبۀ سوم، معرفت به مقام ولایت مطلقةالاهیة و وصول به این مقام و تحقق آن برای اوست؛ به این معنا که شخص عارف سالک، در طی مدارج عبودیت حق، به مقامی می‌رسد که در خدا فانی می‌شود؛ به گونه‌ای که فعلی و حرکتی را جز فعل خدا نداند، صفتی را جز صفت خدا نشناسد و حقیقتی را جز ذات احدیت نداند و خود را در جنب آن فانی ببیند و همواره شاهد و مجذوب جلوات معبود باشد.[8]

در جای دیگر می‌فرماید: «مرگ بدن نابودی انسان نیست، بلکه نوعی ترقی و کمال روح است که پس از مرگ، بدن همچنان زنده و باقی است.[9]»

بخش سوم این کتاب را می‌توان غُرر آثار مرحوم آقای شاه‌آبادی دانست. این بخش از ابداعات علمی ایشان به شمار می‌رود و نظریۀ‌ فطرت که مغز مکتب حکمی اوست و از منزلت و جایگاه ممتازی برخوردار است، در این بخش است. ایشان در این باب می‌فرماید: «از آنچه تاکنون از مراجعه به فطرت به دست آمد، آن را حاصل عشقی بی‌منتها و معشوقی صاحب جمال یافتیم که همواره در آرزوی وصال آن است. از دیدگاه فطرت به کشفیاتی دست یافتیم، و آن این است که معلوم شد فطرت و ذات انسان، خواهان شناخت حقایق است و در برابر کمال، ملتزم به تواضع و فروتنی است و به عدالت پایبند و ملتزم است. اکنون که به حکم فطرت، شناخت معارف ضروری است، باید بدانیم که فرمان فطرت به موارد خاص و معارف ویژه‌ای محدود نیست. ولی از آن جهت که شناخت‌ها از نظر ثابت بودن و حادث شدن یکسان نیستند، یعنی برخی از معارف همواره ثابت و همیشگی و بعضی حادثند، از این رو می‌توان دریافت که مقصود اولیۀ‌ فطرت دربارۀ شناخت، که از یک نظر هدف نهایی است، همان معارف و حقایق ثابت و همیشگی است.»[10]

مرحوم شاه‌آبادی اولین قدم در راه کمال را خودشناسی می‌داند؛ دوری و اعراض از غیر حقیقت را لازم می‌شمارد و بر این باور است که توجه انسان در یک حالت به دو چیز غیر ممکن است و فطرت انسان از توجه به چیزی پیش از آنکه از دیگری منصرف شود، خودداری می‌ورزد و تا از یکی فراغت حاصل نکند، به دیگری نمی‌پردازد. از این رو، به آیۀ 30 سورۀ روم استناد می‌کند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً» که ای انسان طالب حقیقت! دین را به گونه‌ای در نظرت قرار ده که از آنچه غیر حقیقت است رو بگردانی.

در ادامه به کشفیات ده‌گانۀ فطرت می‌پردازد. از شناخت مفهوم و معنای «من عرف نفسه فقد عرف ربه[11]»، به اشراقات عشق اشاره می‌کند و اینکه انسان، عاشق دانش است. ابتهاج و شادمانی، معشوق فطرت است. همچنین از شراره‌های اندوختنی دل سخن می‌گوید و به سامان همان شعله‌ها می‌پردازد و نهیب مراقبت از آن‌ها را بر گوشمان طنین‌انداز می‌کند که اگر این شعله‌ها جان بگیرند، جانی بر جانت نخواهند گذاشت.

مرحوم شاه‌آبادی علت عرضۀ امانت خداوند به انسان و عدم ودیعه گذاشتن آن به دیگر مخلوقات را وجود فطرت می‌داند و می‌فرماید: «خدای عالی دربارۀ‌ لیاقت و قابلیت انسان و کفایت‌های شایستۀ او، به دو ویژگی انسان استدلال می‌فرماید که عبارتند از: ظلومیت و جهولیت. ظلومیت، همان پایین کشیدن نفس از مرتبۀ خودمختاری در کشور پهناور زندگی انسان و قراردادن آن تحت فرمانروایی عقل است که این، نهایت درجۀ عدالتی است که انسان می‌تواند دربارۀ نفس اماره به عمل آورد تا آن را به درجۀ نفس مطمئنه برساند؛ زیرا چنین شیوه‌ای، مطابق خواست فطرت است؛ جهولیت آن است که سالک در طریق سلوکش، هنگامی که مرحله‌ ظلومیت را پشت سر گذاشت و نفس را از سرکشی بازداشت، زمام فرمانروایی را به دست باکفایت عقل بسپارد.»

حی و حیات را به‌وضوح می‌توان از تک‌تک ظهور این کلمات، دید و رایحۀ خوش ماندگاری‌اش را استشمام کرد و حضور این استاد فرزانه را در پیچ و خم هر یک از این کلمات که طریقند، به الی‌الله به‌عینه دید که دست در دستت می‌گذارد و تو را از پیچ و تاب توهمات و آفات زندگی می‌رهاند و خبرت می‌دهد که آنچه از مبدأ فیاض الهی دریافت کرده‌ای، معدوم نخواهد شد و آفات زندگی، جایگاهی در بهشت است.

و در لحظات آغازین کتاب، درخواهی یافت که این رشحات را با چشم سر خواندن کفایت نمی‌کند و چشم دل باید گشود تا حلاوت و شیرینی‌اش بر جانت بنشیند.

نویسنده: مهدی علمی دانشور

 

[1] شذرات‌المعارف، ص 5.

[2] همان

[3] شذرات المعارف، ص 6

[4] شذرات المعارف، ص 5 و 6

[5] شذرات المعارف، ص 130

[6] رشحات البحار، ص 81.

[7] رشحات البحار، ص 156.

[8] رشحات البحار، ص 191.

[9] رشحات البحار، ص 198.

[10] رشحات البحار، ص 273.

[11] بحارالانوار، ج 64.

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی استاد امام خمینی

نکتۀ جالب در رابطه با حضرت آیت‌الله شاه‌آبادی، موضوع و بحث فطرت است. فطرت در طول سالیان و قرون مختلف تغییر نمی‌­کند. یعنی در حال حاضر که ما در قرن 21 هستیم، جامعۀ امروزی مواجه با همان دستورات دینی است که در حدود 1400 سال از عمر آن می­‌گذرد؛ در عین حال که فطرت انسانی تغییر نکرده است. فطرت آدم­‌ها همانی است که قبلاً بوده است. هنوز هم با گذشت این‌­همه سال، ما انسان‌­های زیبا و صادق را دوست داریم. دربارۀ مسائل خلقت، خداوند و جهان هستی کنجکاویم و همیشه دوست داریم بیشتر بدانیم. این‌­ها چیزهایی است که در فطرت ما وجود دارد (این شبهه‌­ای است که عده‌­ای می‌­گویند به اسلام هم سرایت می‌­کند. اگر این‌­طور است، پس باید اسلام عوض شود! یک دین جدید بیاید! پس چرا نمی‌­آید؟) هنوز هم آدم‌­ها حق‌‌پرست هستند، آدم‌­ها راستگو یا علاقه‌­مند به راستگویی هستند.

حضرت آیت‌‌الله شاه‌‌آبادی بر این بحث بسیار کار کرده‌­اند و عمق وجود آدم‌­ها را هدف می‌گرفتند. می‌‌بینید وقتی صدای موسیقی پزشکی نزدیک مسجد، برای مسجد مزاحمت ایجاد می‌­کند، نظرشان این نبوده که صدای موسیقی آن پزشک به هر قیمتی قطع شود، بلکه عقیده داشتند خود دکتر باید اصلاح گردد؛ در این کار هم موفق می‌‌شوند. یعنی به معلول کار ندارند، بلکه علت را درست می‌­کنند. با اصلاح علت، معلول نیز خودبه‌‌خود از بین می‌‌رود.

در زمینۀ عرفان هم باز به همین‌‌گونه است. آیت‌‌الله شاه‌‌آبادی هم فقیه بودند هم عارف. در زمانی که خیلی از آدم‌­ها عرفان را مورد مذمت قرار می‌­دادند، ایشان مردانه ایستادند و عرفان تدریس کردند. شاگردانی مانند امام خمینی، علامه طباطبایی و امثال ایشان را تربیت کردند. اما عرفان ایشان با بقیه تفاوت داشت. عرفان اصیل اسلامی بود. مانند بعضی از عرفا به فکر خودشان نبودند. ایشان درد مردم را می‌­شناختند و بیان می‌­کردند. می‌­گفتند که مسلمانان این مشکلات را دارند و بر اساس شناخت دردها، راه­های درمان آن را می‌­گفتند. حضرت امام در مکتب ایشان بودند که توانستند جهان را تحت تأثیر قرار بدهند و اسلام را سربلند کنند. ایشان درد دین داشتند؛ درد اینکه چرا مسلمانان باید این­‌قدر ذلیل و خوار باشند. عرفان ایشان گوشه­‌نشینی نبود. بلکه این تصور را که عارف آدم سر به زیر و گوشه‌‌نشینی است، از مردم می‌­گرفت. شهید مطهری هم در این باره مطالب زیادی در کتاب‌­های خود بیان کرده است.

برای تفهیم بیشتر این مطلب، من از بحث «ماده و صورت» در فلسفه  کمک می­‌گیرم. در این بحث، عنوان می‌­شود که ماده هیچ‌‌گاه بدون صورت نیست. اگر صورت از ماده جدا شود، بلافاصله یک صورت دیگر جایگزین آن خواهد شد. شما وقتی در جامعه نتوانستید فرهنگ خوبی را جا بیندازید، فرهنگ بد خودبه‌‌خود می­آید. این جزء بدیهیات است که وقتی مردم هیچ سیرۀ عملی و فرهنگی نداشته باشند، دچار انحطاط فرهنگی هم می‌­شوند. ما اگر نتوانیم عرفان اسلامی را برای مردم بیان کنیم، خودبه‌‌خود یوگا، مدیتیشن، ووشو یا عرفان‌­های منفی و عرفان‌‌های التقاطی در جامعه رشد می‌­کنند. من نمی­‌گویم همۀ این‌‌ها غلط است، اما باید قبول کنیم که التقاطی است؛ به این معنی که یک جاهایی درست است، اما یک جاهایی غلط است و در نهایت راه نادرست را می­‌روند. به بیان دیگر، این قانون طبیعت است و هیچ گریزی از آن نیست. وقتی نتوان مردم را سیراب کرد، آن‌‌ها دنبال سراب می‌­روند.

متأسفانه ما نتوانسته‌­ایم آن عرفان اصیل اسلامی را به همراه فواید آن در بین مردم جا بیندازیم و آن را شفاف و روشن بیان کنیم. بعضی‌­ها ممکن است متخصص در عرفان هم باشند، ولی همین سؤال‌­ها را بپرسند؛ یعنی باید روشن شود که درد و مشکل چیست. عرفان آمده است که برای ما چه کاری انجام دهد؟ هر علمی متولی یک سری مسائل است. عرفان هم مسائل مربوط به خودش را دارد. به نظر من، مهم‌­ترین مسئله­‌ای که مردم در عرفان به دنبال آن می‌­گردند، آرامش است (آرامش در این دنیا). به عنوان نمونه، ملاحظه می‌­فرمایید که مردم از نظر اقتصادی و جنبه‌­های دیگر، کم و بیش امرار معاش می­‌کنند. ولی بعضی از افراد پول­‌های زیادی خرج می‌­کنند تا یک آدم رمال بیاید و به آن‌ها بگوید چطور باید به آرامش برسند! عرفان امروز نیاز به این دارد تا در جامعه مطرح شود. برای اثبات و طرح این نیاز، محتاج این هستیم تا عارفان اسلامی را به عنوان الگو و استاد معرفی کنیم. به مردم بگوییم در موضوع عرفان اسلامی، این شخصیت نمونۀ یک عارف کامل است. علی‌‌رغم اینکه اشخاص با این خصوصیات خیلی کم وجود دارد، به هر حال شخصیت­‌هایی مانند آیت‌‌الله شاه‌‌آبادی، امام و آیت‌‌الله بهجت نمونه‌­هایی از این‌­گونه عرفا هستند.

 

منبع: مصاحبه با دکتر عباس گوهری

  • ۱
  • ۰

محمدعلی بیدآبادی مشهور به شاه‌آبادی، فرزند محمدجواد بیدآبادی، عارف و مجتهد شیعی در سال ۱۲۹۲ق (۱۲۵۱ش) در محله حسین‌آباد اصفهان به دنیا آمد. وی به فیلسوف فطرت نیز شهره بود.

محمدجواد، حسین، حسن، محمد، نورالله، روح‌الله، نصرالله، مهدی، عبدالله و عباس فرزندان پسر وی‌اند.

آیت‌الله شاه‌آبادی پس از تحصیلات مقدماتی و سطح و فراگیری عرفان نظری و فلسفه نزد میرزا هاشم اشکوری، به نجف رفت و مدت هفت سال شاگرد آخوند خراسانی و میرزا محمدتقی شیرازی بود و از این دو تن و سه تن از مراجع دیگر اجازه اجتهاد گرفت. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۷ق در تهران اقامت گزید و در این مدت به تدریس و امامت جماعت اشتغال داشت. همچنین در این دوران با سید حسن مدرس رابطه نزدیکی داشت. در ماه‌های آخر اقامت در تهران، در اعتراض به حرکت‌های رضاشاه در حرم عبدالعظیم حسنی متحصن شد و پس از آن به درخواست حائری یزدی به قم عزیمت کرد و در آنجا به تدریس فقه و اصول و عرفان پرداخت. از شاخص‌ترین شاگردان وی در این زمان سید روح‌الله خمینی بود که به مدت هفت سال متون عرفان نظری را نزد وی فراگرفت. در سال ۱۳۵۴ق دوباره راهی تهران شد و در آنجا به تدریس و اقامه نماز جماعت پرداخت.

تلاش‌های وی در تهران، موجب زمینه‌سازی دیگر فعالیت‌ها و حرکت‌هایی شد که توسط روشنفکران مذهبی پس از شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت. وی علاوه بر علم فقه واصول، بر ریاضیات و علوم غریبه و بنا به قولی زبان فرانسه نیز مسلط بود.

آثار

  • شذرات المعارف
  • رشحات البحار
  • مفتاح السعاده فی احکام العبادة
  • حاشیه نجاة العباد
  • منازل السالکین
  • حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی
  • حاشیه فصول الاصول
  • رسالة العقل و الجهل
  • تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوک
  • چهار رساله درباره نبوت عامه و خاصه

آیت‌الله شاه‌آبادی در روز پنج‌شنبه سوم آذر ۱۳۲۸ ـ سوم صفر ۱۳۶۹ در سن ۷۷ سالگی درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی دفن شد.