مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۲۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از تولد تا تهران

محمدصادق شاه‌آبادی

ایشان در سال 1291یا 1292 قمری در شهر اصفهان متولد شدند. فرزند آقا میرزا محمد‌جواد حسین‌آبادی از شاگران صاحب جواهر بودند. تحصیلات ابتدایی را نزد پدر و برادر بزرگشان، حاج شیخ احمد بید‌آبادی، که از علمای اصفهان بود آموختند. البته همه علما و مجتهدین اصفهان نزد حاج شیخ احمد تلمذ کرده‌اند. بعد در محضر مرحوم حاج میرزا هاشم چهارسوقی که از علمای آن دوره بود و جد روضاتی‌های اصفهان است تحصیل کردند. سپس از اصفهان راهی تهران شدند. در تهران فلسفه را نزد مرحوم آشتیانی بزرگ و مرحوم جلوه و دیگر استادان خواندند.

 

راوی: آقا محمدصادق شاهآبادی

  • ۰
  • ۰

اختلاف در منشأ دین و نظر آیت‌الله شاه‌آبادی

یکی از شبهات این است که اگر شما در ادیان نگاه بکنید، می‌گویند «دین چگونه به وجود آمده؟» دین بر مبنای نیاز بشر به وجود آمده، یعنی کل کتاب‌های ادیانی را اگر شما نگاه بکنید، زیرساخت‌شان در واقع همین است؛ چون نگاه این‌ها یک نگاه جامعه‌شناسانه به دین است. دین را مثل یک خانواده فرض می‌کنند که چطور خانواده را بررسی می‌کنند، چطور اجتماع را بررسی می‌کنند، حالا یک انسان دین‌گرا هم، حالا چه دین یهود باشد و چه دین اسلام باشد و چه هندوییسم باشد، می‌آید این را از نظر ساختار اجتماعی بررسی می‌کند که حالا این اگر دین داشته باشد، چه تأثیری دارد و اگر نداشته باشد، چه می‌شود؛ مثلاً مسجد چه تأثیری دارد یا کلیسا چه تأثیری دارد؛ یعنی در واقع از لحاظ اجتماعی نگاه می‌کند و این‌ها به‌نوعی دین را بشری نگاه می‌کنند. چون بشری است، شروع آن را هم بشری می‌گیرد.

در حالی که ما شروع آن را الهی می‌دانیم و حالا نگاه‌های مختلفی دارد که یا ترس بوده یا چیز دیگری. یک نگاه اساسی که الآن هست، می‌گویند نیاز بوده، یعنی مثلاً بشر نیاز داشته که غذایش را بپزد و آتش را به وجود آورده یا نیاز داشته با دیگری ارتباط برقرار کند، خط را اختراع کرده، زبان اختراع شده. حالا در بعضی از نیازهای بشر، یک چیز جدیدتری آمده جای آن نیاز را پر کرده و آن قدیمی از بین رفته. خیلی از چیزها در طول تاریخ بشر از بین می‌روند و اگراین نیاز، چیزی جدید جای آن را پر نکند، هست؛ مثلاً چون زبان که ما می‌توانیم ارتباط برقرار بکنیم و خط چیزی جای این‌ها را نگرفته و این دو مانده، دین هم چون چیزی جدید جای آن نیامده، بنابراین نیاز به دین و پرستش و عبادت در بشر مانده.

اینکه بر مبنای نیاز است، آمدند بررسی کردند و هر کسی آمده یک نیازی از بشر را پاسخ داده. فرض کنید آهنگر آمده آن نیاز را پاسخ داده، نجار این نیاز را برطرف کرده. حالا این نیازهای معنوی انسان، نابغه‌های دیگری آمدند و نشستند و انجام دادند؛ یعنی در واقع انبیاء را به‌نوعی می‌آیند در این رده قرار می‌دهند. منتهی می‌گویند این‌ها کامل‌تر و لطیف‌تر هستند و نیازهای روحی مثل عبادت و دین را برطرف کردند، در حالی که از نگاه دین و از نگاه عرفان و از نگاه فلسفه، این نگاه را قبول ندارد.

در واقع ما اینجا می توانیم در پاسخ به همین شبهه از مرحوم شاه‌آبادی کمک بگیریم که در معارف ما بحث شده که دین فطرت بشر است و این فطری بودن بوده که انسان را به این سمت کشانده. حالا مرحوم شاه‌آبادی خیلی خوب به این پرداخته که انسان که به دنبال آزادی می‌رود و به دنبال مال و ثروت می‌رود، به دنبال شهرت و چیزهای دیگر می‌رود، این فطرت انسان است و حالا قانع نمی‌شود. علت این است که این فطرت به دنبال کمال مطلق می‌گردد و مصداق آن را اشتباه می‌کند. حالا فکر می‌کند آن مصداق مال یا مقام یا چیز دیگری است. بنابراین چون هیچ‌کدام از این مصداق‌ها مطلق نیستند، این بشر قانع نمی‌شود. یک استدلال می‌آورند که این نشانه این است که بشر فطرتاً به سمت کمال دارد می‌رود. پس او بر مبنای نیاز ایجاد نشده، بر مبنای فطرت ایجاد شده. حالا ریشه اصلی آن این است که ما دین را الهی می‌دانیم که خداوند اولین انسانی را که آفرید، همان اولین انسان پیغمبر هم بود و مباحث بعدی دیگر که پیش می‌آید.

 

مصاحبه با دکتر عبدالرضا مظاهری

  • ۰
  • ۰

از امتناع تا پذیرش

آیت‌الله شاه‌آبادی و امام خمینی

ظاهراً آیت‌الله شاه‌آبادی برادرزاده‌ای داشتند به نام حاج‌آقا میرزا ناصر شاه‌آبادی[1] که این حاج‌آقا میرزا ناصر با امام آشنا بوده است. وقتی آیت‌الله شاه‌آبادی به قم تشریف می‌آورند، به امام عرض می‌کنند که آن گمشده‌ای که تو داشتی الآن اینجاست. امام خودشان در تعبیراتشان گفتند که رفتم سؤالی بکنم و محکی بزنم و تستی بکنم، یک سؤال کردم. حضرت امام از آیت‌الله شاه‌آبادی سؤال فرمودند که تفسیر آیه شریفه «انا انزلناه فی لیلةالقدر» و این ضمیر انا انزلناه، این «های» ضمیر مرجعش چیست؟ وقتی حاج آقای شاه‌آبادی بحثشان تمام شد، دنبال ایشان راه افتادند به طرف منزل و از ایشان خواستند که یک درسی را با ایشان داشته باشند. آقای شاه‌آبادی هم قبول نمی‌کردند.

آیت‌الله شاه‌آبادی، کسی که هر کسی هر چیزی را که از او می‌خواستند می‌پذیرفتند و نه نمی‌گفتند، اینجا امتناع کردند. امام گفتند تا منزل رسیدیم و اصرار بیشتر شد تا بالآخره ایشان قبول کردند که درس بگویند و فکر کرده بودند من درس فلسفه می‌خواهم. حضرت امام فرمودند که ایشان فرض کردند که من درس فلسفه می‌خواهم. حضرت امام به ایشان عرض می‌کند که من فلسفه خواندم و عرفان می‌خواهم. باز ایشان بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و امتناع کردن و من بیشتر اصرار کردم. ظاهراً با تعارفی که آیت‌الله شاه‌آبادی می‌کنند، امام وارد منزل هم می‌شوند و بالآخره آیت‌الله شاه‌آبادی موافقت می‌کنند.

 

راوی: حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی

 

[1]   منظور میرزا محمدصادق شاه‌آبادی است.

  • ۰
  • ۰

اسلام انفرادی

اسلام انفرادی

قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد؛ زیرا که قرآن نمی‌فرماید به‌تنهایی نماز کن، بلکه علاوه بر آن، تولید نمازگزار و اقامه صلات را در عهده مسلمین گذارده. قرآن نمی‌فرماید تنها تحرز از زنا نما، بلکه علاوه [بر آن]، حفظ عقد و منع از وقوع زنا را در عالم، از وظایف ما مقرر فرموده است.

 

منبع: عارف کامل، ص 162؛ شذرات المعارف، شذره اول

  • ۰
  • ۰

اعلم کیست؟

سید صدرالدین کوپایی

مرحوم آسید صدر الدین کوپایی در نجف، هم‌دوره مرحوم پدر و از علاقه‌مندان ایشان بود. این دو بزرگوار با این‌که در قضیۀ مشروطه و استبداد دو عقیده مختلف داشتند و مثلاً آسید صدرالدین در درس آسید کاظم یزدی شرکت می‌کرد و مرحوم آقا در درس آخوند خراسانی، ولی با همدیگر بسیار رفیق بودند.

این جریان را من از آقای سید صدرالدین کوپایی در تهران شنیدم که وقتی آسید صدر الدین قصد مراجعت به ایران داشت، مرحوم آقا به ایشان گفت: «الآن که شما می‌خواهید به ایران بروید، اگر در آنجا پرسیدند اعلم کیست، شما که درس آخوند را ندیدید، چطور می‌خواهید اعلم را تعیین کنید و مثلاً بگویید که آسید کاظم اعلم هستند؟! حق این است که بیایید درس آقای آخوند را هم ببینید تا بتوانید قضاوت کنید.» لذا آقای کوپایی به جهت اینکه به پدر ما خیلی عقیده داشت، مدتی هم در درس آخوند شرکت کرد و سپس به ایران آمد.

 

راوی: آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی

منبع: حدیث نصر، ص 113

  • ۰
  • ۰

آخوند را کشتند

سیره سیاسی آیت‌الله شاه‌آبادی

استادان آیت‌الله شاه‌آبادی رهبران سیاسی بزرگی چون مرحوم آخوند خراسانی (از رهبران سه‌گانۀ مشروطه) بودند که ایشان قبلاً برای رهبری بهتر قیام، تصمیم گرفت به ایران بیاید. روز قبل از حرکت، آیت‌الله شاه‌آبادی با ایشان ملاقات داشته و ایشان را در سلامت کامل دیده بود. صبح روز مقرر برای حرکت به ایران، آخوند خراسانی رحلت می‌کنند، آیت‌الله شاه‌آبادی که ایشان را عقل مجسم می‌دانست و بعد از نامش «روحی له فداه» به کار می‌برد، کراراً می‌فرمود ایشان را کشتند.[1]

 

[1] مجله حکومت اسلامی، شماره 24، سال 1381، ص 87 ـ 83

  • ۰
  • ۰

از اصفهان تا عراق

کتاب کفایه الاصول

شروع تحصیلات حوزوی آیت‌الله شاه‌آبادی همان اصفهان بود و بسیاری از علوم اسلامی را در حوزه اصفهان گذرانده بودند. وقتی به تهران آمدند در دوازده سالگی، تحصیلات حوزوی‌شان  را در تهران ادامه دادند. اساتید بزرگی مثل آیت‌الله آشتیانی در فقه و مرحوم میرزا‌هاشم اشکوری گیلانی در عرفان از اساتید ممتاز و مشخص آیت‌الله شاه‌آبادی در تهران بودند. آیت‌الله شاه‌آبادی با پشتکار و استعدادی که داشتند در سن هجده سالگی به مرتبه اجتهاد رسیدند و تحصیلشان را هم به پایان ‌رساندند. همین زمان بود که با مراجعه والد محترمشان به اصفهان و فوت ایشان در اصفهان، تصمیم می‌گیرند که به نجف اشرف مشرف بشوند. علتی هم که ایشان تصمیم به این سفر گرفتند این بود که مرحوم آیت‌الله خراسانی کتاب کفایة‌الصول را تألیف کرده بودند و مبانی تازه‌ای توسط آیت‌الله ملامحمد کاظم خراسانی در اصول فقه ارائه شده بود.

آیت‌الله شاه‌آبادی تصمیم می‌گیرند که بروند از نزدیک و با این شخصیت بزرگوار علمی و اصولی آشنا شوند. به خاطر همین مشرف به نجف اشرف می‌شوند و هفت سال حضور آیت‌الله را درک می‌کنند و با فوت مرحوم به سامرا تشریف می‌برند و در محضر آیت‌الله العظمی میرزای شیرازی دوم حضور می‌یابند؛ اگرچه از شاگردان رسمی آیت‌الله نبودند و خودشان، هم در نجف و هم در سامرا حوزه درسی بزرگی را تشکیل دادند و به تدریس علوم فقهی و فلسفه و عرفان در نجف و سامرا اشتغال داشتند. به هر حال، مدت اقامت آیت‌الله شاه آبادی در نجف و سامرا جمعاً هشت سال طول کشید.

 

راوی: حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

سعید شاه‌آبادی

ببینید تعبیر آیت‌الله شاه‌آبادی از فطرت چقدر لطیف است: «مراد از فطرت الهی، عشق است!» بعد تعریف می‌کنند منظورشان را از این عشق. بعد از اینکه فطرت را تعریف می‌کنند و تفاوتش با طبیعت را در این شذره ششم بیان می‌کنند و مثال می‌زنند؛ بعد از آن، با فطرت به استدلال اصول اعتقادی می‌پردازند. امام (ره) که شاگرد ممتاز آیت‌الله شاه‌آبادی است، می‌فرماید: «آقای شاه‌آبادی متفرد است در این میدان.» یعنی اینکه منحصر است که از طریق فطرت، تفسیر معارف الهی را بکند.

در شذرات المعارف توحید از طریق فطرت اثبات شده است و در رشحات البحار اثبات معاد از طریق فطرت شده است. معمولاً استدلال‌ها هم ساده و همه‌کس‌فهم است. اثبات معاد را ببینید:

آیت‌الله شاه‌آبادی می‌فرمایند که فطرت انسان، عاشق راحتی و لذت است و هر چیزی که فطرت انسان به آن عشق ورزید، حقیقتی است که نباید با آن مخالفت کرد؛ در فطرت به ودیعه گذاشته شده و همراه با خلقت و سرشت انسان بوده است. آن لذت و آسایشی که انسان به دنبال آن است، آن آسایشی است که همراه با آن هیچ‌گونه سختی نباشد؛ یعنی انسان لذتی را می‌طلبد که هیچ‌گونه سختی را برای خودش نداشته باشد.

شما ملاحظه کنید در لذت‌های دنیوی؛ آیا لذتی را در دنیا بدون هیچ سختی می‌توانید پیدا کنید؟ لذایذ دنیوی و آسایش‌ها و راحتی دنیا، یا قبل از وصول به لذت سختی دارد یا هم‌زمان با وصول به لذت سختی همراهش است یا بعد از آن سختی به دنبالش و به طبعش می‌آید یا دوبه‌دو قبلش و هم‌زمان، مقارن و بعد و قبل و بعد سختی دارد یا هر سه حالت! جمعاً هفت صورت می‌شود و امکان ندارد شما لذتی را در دنیا پیدا کنید که خارج از این هفت قسم باشد.

خُب، فطرتی که انسان به دنبال اوست لذت بدون سختی است، آسایش بدون مشکل است. معشوق انسان یک‌چنین لذتی است. وقتی عاشق وجود دارد، معشوق هم باید وجود داشته باشد. نمی‌شود عاشق وجود داشته باشد و معشوق وجود نداشته باشد. عشق هم مثل علم است؛ اگر عالم وجود دارد، معلوم وجود دارد. بنابراین اگر عاشق وجود دارد، معشوق وجود دارد. پس در این خلقت خداوند، در این هستی، باید لذت بدون سختی وجود داشته باشد؛ چون تو عاشق آن هستی. وقتی تو عاشق چیزی هستی، معشوق حتماً وجود دارد.

حالا وقتی می‌گردید در دنیای مادی، لذتی و آسایشی را بدون سختی پیدا نمی‌کنید؛ اینجا می‌فهمیم که باید چنین لذتی باشد و در این دنیای مادی چنین لذتی نیست، پس حتماً دنیای دیگری وجود دارد که همه‌اش لذت است و هیچ سختی و کراهتی در آن نیست. در بهشت هرچه را که دل شما بخواهد و چشم شما از آن لذت ببرد، بدون هر گونه مشقت و سختی برای شما فراهم شده است. حالا شاید من نتوانم به آن زیبایی که آیت‌الله شاه‌آبادی عنوان کرده‌اند، بیان کنم. من از روی نوشته‌های ایشان این تعبیرها را نقل می‌کنم. به همین صورت بحث اثبات توحید از طریق فطرت و سایر اصول اعتقادی را مطرح می‌کنند.

 

گوینده: حجت‌الاسلام سعید شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

از اصفهان به تهران

میرزا محمدجواد بیدآبادی اصفهانی پدر آیت‌الله شاه‌آبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطره‌ها

از اصفهان به تهران

مرحوم والد در حوزه اصفهان مشغول تحصیل بودند تا اینکه پدر ایشان حاج میرزا محمدجواد در حدود سال 1304 هـ ق از اصفهان به تهران تبعید شدند.[1] در آن زمان میرزا محمدجواد بر خلاف میل حکومت در اصفهان اقامه حدود می‌کردند، لذا حاکم اصفهان ایشان را به پایتخت تبعید کرد.

در آن ایام از جهت علمی بعد از حوزه اصفهان، حوزه تهران بود. در حوزه تهران علمای بزرگی چون حاج ملا علی کنی کرسی تدریس داشتند. از این رو طلاب برای تحصیل از اطراف به تهران می‌آمدند و حوزه آنجا رونق پیدا کرده بود. بعدها نیز زمانی که به همراه پدرشان میرزا محمدجواد به قصد عتبات به اصفهان رفتند، و پدرشان در اصفهان وفات یافتند، ایشان دوباره به تهران مراجعت کرده و مشغول تحصیل شدند.

 

راوی: آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی

منبع: حدیث نصر، ص 111

 

[1] با توجه به تاریخ تأسیس مسجد سراج الملک در سال 1303 هـ ق، هجرت آیةالله شاه‌آبادی از اصفهان به تهران قبل از سال 1303 هـ ق بوده است.

 

 

  • ۰
  • ۰

استادان آیت‌الله شاه‌آبادی

مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی در دوران حیات خویش از محضر درس این اساتید بهره‌مند شده‌اند:

1 . مرحوم آیت‌الله شیخ احمد مجتهد بیدآبادی، برادر بزرگتر آیت‌الله شاه‌آبادی، متولّد 1279 و متوفّای 1357ق که به اذعان بسیاری از علما، پیش از آن‌که به سنّ بلوغ برسد به مقام اجتهاد نائل آمد.

2 . مرحوم علامه میرزا محمّدهاشم خوانساری چهارسوقی، صاحب اصول آل الرسول (برادر صاحب روضات) که از اساتید آیت‌الله شاه‌آبادی در دوران اقامت ایشان در اصفهان بوده‌اند.

3 . میرزای جلوه (میرزا ابوالحسن طباطبایی اصفهانی) متوفای 1314ق که یکی از حکمای اربعه بوده‌اند و در عصر قاجار در تهران اقامت داشته است و آیت‌الله شاه‌آبادی از درس فلسفة ایشان استفاده کرده‌اند.

4 . مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم گیلانی اشکوری مشهور به آقا میرزا هاشم رشتی، متوفای 1332ق، صاحب حاشیه بر مصباح الأنس که استاد عرفان آیت‌الله شاه‌آبادی در تهران بوده‌اند.

5 . مرحوم آیت‌الله میرزا محمّدحسن آشتیانی متوفای 1319ق، که از شاگردان مبرز شیخ انصاری بود و آیت‌الله شاه‌آبادی قبل از رفتن به نجف از دروس فقه و اصول ایشان در تهران استفاده می‌کردند.

6 . مرحوم آیت‌الله ملا محمّدکاظم خراسانی (صاحب کفایه)

7 . مرحوم آیت‌الله شیخ فتح‌الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)

8 . مرحوم آیت‌الله حاج میرزا حسن خلیلی که در سال 1326ق در مسجد سهله وفات یافتند. آیت‌الله شاه‌آبادی از محضر درس این سه استاد اخیر در دورة اقامت هفت سالة خود در نجف استفاده کرده‌اند.

9 . مرحوم آیت‌الله میرزا محمّدتقی شیرازی (میرزای دوّم)