مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عارف کامل» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سگ درگاه خدا

درگاه خدا

باید به خداى تعالى از شرّ مکائد نفس پناه ببریم، که مکائد آن خیلى دقیق است. ولى اجمالاً مى‌دانیم که اعمال ما خالص نیست. اگر ما بندۀ مخلص‍ خداییم، چرا شیطان در ما این‌قدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خداى خود عهد کرده است که به «عباد الله المخلصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آن‌ها دراز نکند.[1] به قول شیخ بزرگوار ما (دام ظله):

شیطان سگِ درگاه خداست. اگر کسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیت نکند.

سگِ درِ خانه ، آشنایان صاحب خانه را دنبال نکند. شیطان نمى‌گذارد کسى که آشنایى با صاحب خانه ندارد وارد خانه شود.[2]

پس اگر دیدى شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روى اخلاص نیست و براى حق تعالى نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه‌هاى حکمت از قلب شما به زبان جارى نشده؟ با اینکه چهل سال است به خیال خود قربةً إلى الله عمل مى‌کنید. با اینکه در حدیث وارد است «کسى که اخلاص ورزد براى خدا چهل صباح، جارى گردد چشمه‌هاى حکمت از قلبش به زبانش.[3]» پس بدان اعمال ما براى خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بى‌درمان همین‌جاست...  پس واى به حال کسى که با نماز و طاعتش وارد جهنم شود! امان از کسى که صورت صدقه و زکات و صلاتش صورت‌هایى باشد که زشت‌تر از آن‌ها تصور نشود!

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ح 2، ص 52. برگرفته از عارف کامل.

 

[1] اشاره است به آیۀ مبارکۀ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (حجر40 و 41) چون شیطان مهلت یافت، به معارضه با خدا برخاست و گفت: خدایا! چنان که مرا گمراه کردی، من نیز در زمین همه چیز را بر فرزندان آدم جلوه می‌دهم، تا از یاد تو غافل شوند و همۀ آن‌ها را گمراه خواهم کرد، به جز بندگان پاک و خالص تو را.

[2] پس اگر انسانی با صاحب خانه در ارتباط است، می‌تواند از او بخواهد شرّ سگ خانه‌اش را از او کم کند و از صاحب خانه بخواهد که صدای آن سگ را بخواباند. لذا سالک الی الله نبایستی به نیروی معنوی خود اتکا کند و از استغاثه به پروردگار عالمیان غفلت ورزد، همچنانکه امام عظیم الشأن (ره) با آن مراتب روحانی، می‌فرماید: «خداوندا... به حال ما ترحم فرما. ما مرد این میدان نیستیم. تو خود ما را دستگیری نما و از چنگال شیطان و هوای نفس نجات بده.» (چهل حدیث)

[3] «مَـن أخـلَصَ لَنـا أربَـعـیـنَ صَـبـاحاً، جَرَت یَنابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ علی لِسانِهِ.» بـحـارالانـوار، ج 67، ص 242؛ ایمان و کفر، باب اخلاص، ح 10.

  • ۰
  • ۰

محمدعلی شاه‌آبادی تهرانی

مرحوم شاه‌آبادی در مسجد جمعه (جامع) تهران نماز می‌خواند و مرد مجهول‌القدری بود. مردم تهران به او به چشم یک پیش‌نماز نگاه می‌کردند؛ یک پیش‌نماز درجه اول، نه بیشتر. در صورتی که مرحوم شاه‌آبادی از نظر حدود و مقام، خیلی بزرگ‌تر از این‌ها بود.

یادم آمد در سال 1356ق (1316ش) بود، اولین سال طلبگی ما در قم بود. البته قبلاً یکی دو سال در مشهد بودم. قم که رفتیم، آنجا ذکر خیر مرحوم میرزا محمدعلی شاه‌آبادی تهرانی را زیاد می‌شنیدیم. بسیاری از بزرگان حوزه قم، دست‌پرورده این مرد بزرگ بودند. خیلی مشتاق زیارت این مرد بزرگ بودیم.

بعد از دو سال، وقتی که از قم به تهران برگشتم و می‌خواستم بروم مشهد، با اشتیاق فراوان رفتم مسجد جمعه (جامع) که مرحوم شاه‌آبادی را پیدا کنم. آن وقت من تازه یک جوان 20 ساله بودم. داخل مسجد جامع، همان جلوی ایوانی که ایشان نماز می‌خواندند، نشسته بودم. دیدم دو نفر با همدیگر حرف می‌زنند. یکی که معلوم بود از شهرستان آمده بود به تهران، به دیگری می‌گفت: «ما که چند سال توی این شهر آمدیم، تا حالا که هیچ استفاده‌ای نکردیم، ولی توحیدی از این مرد یاد گرفتیم.»

همیشه من فکر می‌کنم چقدر خوب است برای انسان که بتواند لااقل یک نفر را زنده و اِحیا کند.

 

منبع: تفسیر سوره قارعه، ص 299و300؛ برگرفته از عارف کامل، ص 16و17

  • ۰
  • ۰

امام خمینی ره

بدان که تفسیر این سوره مبارکه[1] و آیات اول سوره حدید، از حوصله امثال ما خارج و فی‌الحقیقه دخول در آن، خروج از وظیفه است. چگونه برای مثل من در شریعت انصاف جایز است ورود در تفسیر چیزی که حق تعالی فروفرستاده برای اشخاص متعمق و علمای محقق؟ [...] و در این مقام که اکنون هستیم، که مقام تفسیر سوره شریفه توحید است، بسم‌الله آن را می‌توانیم متعلق به کلمۀ شریفۀ قل بگیریم [...] کلمۀ شریفۀ «هو» اشاره است به مقام هویت مطلقه، مِن حیث هیَ هیَ [...]

           و شیخ ما، عارف کامل، شاه‌آبادی روحی فداه، می‌فرمود که

«هو برهان بر شش اسم کمال دیگری است که در سورۀ مبارکۀ توحید پس از این کلمۀ مبارکه ذکر شده، زیرا که ذات مقدس چون هُوَ مطلق است، که اشاره به صرف وجود است، مستجمع جمیع کمالات اسمائیه است، پس الله است. و چون صرف وجود به حقیقت بسیطه دارای جمیع اوصاف و اسماء است و این کثرت اسمائی وحدت ذات مقدس را منثلم نکند[2]، احد است. و چون صرف را ماهیت نیست، صمد است. و چون صرف را نقص حاصل نشود و از غیر حاصل نشود و تکرر بر آن ممتنع باشد، والد و مولود نیست و کفوی ندارد.»

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ح 40، ص 651-654؛ برگرفته از عارف کامل، ص 110-111

 

[1] منظور سورۀ توحید است.

[2] منثلم کردن: در چیزی رخنه و خدشه وارد کردن

  • ۰
  • ۰

آیت الله شاه آبادی

مدت زمانی است[1] که مملکت اسلام مبتلا به امراض مزمنه و مهلکه شده، از انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال باطله؛ به حدی که نمی‌توان جامعه را نسبت به انسانیت داد، فضلاً عن الاسلامیه[2]، و روزبه‌روز در شدت و فشار آن امراض است تا رفته‌رفته مزاج آن را بالکله فاسد و اسمش را مانند رسمش محو نماید؛ نعوذ بالله منه[3].

در این موقع مشاهده می‌شود که جمعی از متدینین در محافل و مجالس، اظهار دردمندی و تأسف بر اسلام می‌نمایند، ولی غافل از اینکه باید درد را معالجه نمود و مذاکره مرض و تعداد آن، معالجه درد نخواهد بود و [البته] راه علاج، بعد از دانستن سبب مرض است.[4]

 

منبع: عارف کامل، ص 162؛ شذرات المعارف، شذره اول

 

[1]  حدود زمانی تألیف کتاب شذرات المعارف، سال 1320 شمسی بوده است.

[2]  چه برسد به آنکه آن جامعه را جامعه اسلامی دانست.

[3]  از این وضع به خدا پناه می‌بریم.

[4]  مرحوم آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی در ادامه این بحث چهار علت را به عنوان اسباب ممرضه (علل بیماری جامعه مسلمانان) بیان می‌کنند و در مورد هر کدام توضیح می‌دهند (رک کتاب شذرات المعارف، شذره اول، مقدمه)

  • ۰
  • ۰

استاد امام خمینی در عرفان و اخلاق

اکنون قلم را مصروف می‌نماییم در بیان «مراتب حضور قلب» و از برای آن، مراتب و مقاماتی است بسیار [...]؛ اول مرتبه حضور قلب در باب عبادات، حضور قلب در عبادات است اجمالاً، و آن از برای همه کس میسور است. و آن، چنان است که انسان [...] از اول عبادات تا آخر آن، به طور اجمال، قلب را به این معنی که اشتغال به ثنای معبود دارد، متوجه و حاضر کند [...] مثل آنکه شاعری مدیحه‌ای برای کسی بگوید و به طفلی بفهماند که این در مدح فلان است، ولی او نداند که ممدوح را با چه و به چه، مدح و ثنا کرده. او اجمالاً می‌داند که مدح می‌کند، گرچه تفصیلاً نداند.

همین‌طور اطفال دبستان معارف محمدی (ص) [...] گرچه خود نمی‌دانند که چه ثنایی می‌گویند، ولی اول مرتبه کمال عبادات آن‌ها آن است که قلب آن‌ها در عبادات حاضر باشد، که ثنای حق می‌کنم به ثنایی که حق تعالی برای خود فرموده [...]، بلکه اگر ثنا گویی به لسان اولیا کند، بهتر است، زیرا از شوائب کذب و نفاق خالی شود.[1] زیرا که در عبادات و خصوصاً در نماز، ثناهایی است مشتمل بر دعاوی [...] و در اوضاع، مثل رفع ید در تکبیرات و سجده [...]، و برای هر کس میسور نیست [...] و در ادعیه شریفه [...] نظیر آن بسیار است، که برای هر کس میسور نیست دعوت به آن دعاها؛ مثل بعضی فقرات دعای شریف کمیل.[2] در این موارد، شیخ کامل، شاه‌آبادی روحی فداه می‌فرمودند:

«خوب است شخص داعی در این مقامات به لسان خودِ مصادر دعا علیهم‌السلام دعا کند.»

 

منبع: سرّالصلوة، امام خمینی (ره)، چاپ پنجم، ص 17-18؛ برگرفته از عارف کامل، ص 117-119

 

[1]  خداوند به موسی علیه‌السلام فرمود: «موسی مرا با زبانی بخوان که با آن هرگز گناه نکرده باشی.» لذا شایسته است که با دل و زبان خدای خود را بخوانیم که معصیتی از آن صادر نشده باشد و چون این مقدور نیست، پس سزاست ادعیه را به لسان ائمه اطهار علیهم‌السلام خواند.

[2]  امام خمینی (ره) در نامه عرفانی خود به خانم فاطمه طباطبایی چنین می‌فرمایند: «امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه در دعای کمیل عرض می‌کند: فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی، صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک. منِ کوردل تا کنون نتوانسته‌ام این فقره و بعضی فقرات دیگر این دعای شریف را به‌جد بخوانم، بلکه آن را از زبان علی علیه‌السلام می‌خوانم و ندانم آن چیست که صبر بر آن، از عذاب خدا در جهنم مشکل‌تر است... ما کوردلان نمی‌توانیم این معانی فوق فهم بشری را ادراک و تصدیق کنیم.» (ره عشق، ص 34)

  • ۰
  • ۰

اشتغال به ریاضت

چهل حدیث

و شیخ عارف کامل، شاه‌آبادی دام ظله می‌فرمودند:

«پس از آنکه آن وجود مبارک مدتی دعوت فرمود و مؤثر نشد، آن‌طوری که حضرت مایل بود، آن سرور احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد مدت ده سال، تا آن قدم‌های مبارکش ورم کرد. آیه شریفه نازل شد[1] که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی[2] و نقصی در تو نیست، بلکه نقص در مردم است: إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ[3]

[...] و این باید برای امت سرمشق باشد، خصوصاً برای اهل علم که دعوت الی الله می‌خواهند بکنند. آن وجود محترم، با طهارت قلب و کمالی که داشت، باز این‌طور به ریاضت خود را به تعب انداخت [...] و ما با این‌همه بار گناهان و خطایا، هیچ‌گاه در فکر مرجع و معاد خود نیستیم. گویی برای ما برات آزادی از جهنم و امنیت از عذاب نازل شده! این نیست جز آنکه حبّ دنیا، پنبه در گوش ما کرده و کلمات اولیا و انبیا را اصغاء[4] نمی‌کنیم.

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، حدیث 21، ص 352؛ برگرفته از عارف کامل، ص 123-124

 

[1] طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ یعنی: «ای پیامبر، ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی.» (سوره طه، آیه 1و2)

[2] از بعض مفسرین منقول است که در طه، حرف طاء اشاره است به طهارت قلب آن بزرگوار از غیر خدا و حرف هاء اشاره است به هدایت شدن قلب آن سرور به سوی خدا.

[3] یعنی: «به‌درستی (ای محمد)، چنان نیست که تو هر که را دوست داشته باشی به راه راست توانی آورد.» (سوره قصص، آیه 56)

[4] اصغاء: گوش کردن

  • ۰
  • ۰

محمد شاه‌آبادی

آیت‌الله محمد شاه‌آبادی، فرزند عارف کامل، نقل می‌کنند که امام خمینی فرمود:

یک روز متوجه شدیم که ایشان حدود دو ماه است که پس از پایان درس‌هایشان برای طلبه‌ای، درس حاشیۀ ملاّ عبدالله[1] می‌گویند. خیلی تعجب کردیم که چطور ایشان قبول کرده‌اند بعد از نُه درس سنگین و پیاپی[2]، حاشیه بگویند؛ آن هم فقط برای یک طلبه! تصمیم گرفتیم از آن طلبه بخواهیم نزد استاد دیگری برود، ولی قبول نمی‌کرد. حتی به او گفتیم هر استادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم، به جز آقای شاه‌آبادی و حاج شیخ[3] را بخواهد، ما حاضریم که با او صحبت کنیم. اما آن طلبه قبول نمی‌کرد و می‌گفت روی کره زمین، من به غیر از آقای شاه‌آبادی از کس دیگری درس نمی‌گیرم.

این بار تصمیم گرفتیم نزد آقای شاه‌آبادی برویم و ایشان را به امر متقاعد کنیم. لذا یک روز بعد از درس، خدمت ایشان رفتیم و آرام‌آرام صحبت را شروع کردیم و با تکیه بر اصل الاهمّ فالاهم، به ایشان عرض کردیم که لازم است شما بعد از نُه درس استراحت کنید. خوب که حرف‌هایمان را زدیم، ساکت شدیم و گمان کردیم که ایشان را متقاعد کرده‌ایم. ولی آقای شاه‌آبادی فرمود: «انسانی از من تقاضایی کرده است و من در حدّ امکانم، تقاضایش را برآورده می‌کنم.»

 

منبع: عارف کامل، ص 17-18

 

[1] از دروس مقدماتی حوزه در علم منطق است که طلاب معمولاً آن را در سال دوم تحصیل می‌کنند.

[2] امام خمینی می‌فرمودند: «آیت‌الله شاه‌آبادی درحوزه علمیه قم روزی 9 درس تدریس می‌فرمودند که از نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب شروع می‌شد و تا نیم ساعت قبل از ظهر ادامه داشت و اوّلین درس ایشان هم درسی بود که ما شرکت می‌‌کردیم.»

[3] آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مرجع تقلید و مؤسس حوزه علمیه قم.

  • ۰
  • ۰

اسم مستأثر الهی

ذات احدیت مطلق

     اعتبار و اخذ و لحاظ و تعبیراتی نظیر این‌ها از لواحق ماهیات و طبایع است که خود ماهیات و طبایع نیز از امور اعباری می‌باشند و اعتبارات مذکور (به شرط لا، لا به شرط، به شرط شیء) در کلام شارح، در حقیقت‌الوجود راه ندارند؛ بلکه آنچه مصطلح در نزد الله است چیزی جز نتیجه مشاهدات‌شان و تجلیات وارده بر قلوب‌شان نیست [...] که با توجه به این واقعیت می‌توان گفت وجود یا به تجلی غیبی احدی که همه اسما و صفات در آن مستهلک است تجلی می‌کند، و این تجلی به اسم مستأثر که هفتاد و سومین حرف از حروف اسم اعظم است واقع می‌شود، که مقام بشرط اللّائی همین است، و در این مقام برای حق تعالی اسمی است. النهایه این اسم بر احدی معلوم نیست و حق سبحانه متفرد به علم به آن اسم است، و آن نام مقدس در علم غیب حق تعالی برگزیده (شده) و انحصاری اوست [...] استاد عارف و کامل ما (دام ظله) فرمودند:[1]

«اسم مستأثر همان ذات احدیت مطلق است؛ زیرا ذات با حیثیت تعین منشأ ظهور است به خلاف ذات مطلقه، یعنی بدون تعین. و اطلاق اسم بر آنکه اِشعار به تعین دارد نحوی از مسامحه است و ظاهر از کلام شیخ قونوی و تقسیم وی اسمای ذاتیه را به اسمی که حکم و تأثیرش تعین یافته و به اسمی که حکم و اثرش تعین نیافته، این است که اسم مستأثر از اسمای ذاتیه‌ای است که مظهری برای آن در عین و خارج نیست.»

ولی نزد من، تحقیقاً اسم مستأثر نیز برای آن در عالم عین و خارج اثری است، النهایه اثر آن نیز مستأثر است؛ زیرا برای احدیت ذاتیه با هر چیزی وجهه خاصی و ربط ویژه‌ای است که همان سرّ وجودی ذات احدی است که هیچ‌کس جز خدای تعالی بدان عارف نیست؛ کما قال تعالی: ما مِنْ دَابَّةٍ إِلا هُوَ آخِذٌ بِناصیَتِها[2]؛ وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها[3].

پس وجهه غیبیه دارای اثر مستأثر غیبی است؛ تدبرْ تعرفْ[4].

[...] و کیفیت این ارتباط «غیبی احدی» را احدی نمی‌داند، بلکه آن رابطه‌ای است بین اسمای مستأثره با مظاهر مستأثره؛ زیرا اسمای مستأثره نزد ما دارای مظاهر مستأثره است و اصلاً هیچ اسمی بدون مظهر نیست و اسم مستأثر الهی نیز مظهر دارد. النهایه، مظهر همانند خود اسمْ مستأثر در علم غیب حضرت احدیت است. و بنابراین برای عالَم و جهان هستی نصیبی از حضرت و احدیت برای کاملین از اولیای الله تعالی معروف و روشن است و اما نصیب آن از حضرت احدیت، سرّ مستأثر عند الله تعالی است که در آیه کریمه  بدان اشارت شده است.

 

منبع: تعلیقه امام خمینی بر شرح فصوص‌الحکم، ترجمه آیت‌الله محمدی گیلانی، مجله پاسدار اسلام، ش 27، بهمن 1368، ص 12 و 13؛ برگرفته از عارف کامل، ص 152-154

 

[1]  تعلیقه امام خمینی (ره) در ذیل قول قونوی که می‌فرماید: ما لَم یَتَعَیَّن لَهُ أثَرٌ.

[2]  هیچ جنبنده‌ای نیست مگر آنکه ناصیه و زمام وجودش در قبضه او (خداوند) است. (سوره هود، آیه 56)

[3]  برای هر موجودی وجهه و غایتی است و فقط او (خداوند) است که غایات و اهداف را قرین‌شان می‌سازد. (سوره بقره، آیه 148)

[4] تعلیقه امام خمینی بر مصباح الانس ابن الفناری. لازم به ذکر است که ترجمه و تلخیص سخنان امام در این قسمت، به نقل از آیت‌الله محمدی گیلانی است. رک: اسم مستأثر، آیت‌الله محمدی گیلانی؛ نیز: مجله پاسدار اسلام، ش 26، دی 1368، ص 16 و 35.

  • ۰
  • ۰

استقامت امت

آیت‌الله شاه‌آبادی

در حدیث است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطی مستقیم کشیدند و خطوطی در اطراف آن کشیدند و فرمودند: «این خط مستقیم طریقۀ من است.» و گویند فرمود: «شَیَّبَتنی سورَةُ هودٍ لِمَکانِ هذِهِ الآیَةِ[1]». اشارۀ ایشان به این سخن خداوند تعالی است: «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ[2]».

          شیخ عارف کامل ،شاه‌آبادی روحی فداه، می‌فرمود:

این فرمایش برای آن است که استقامت امت را هم از آن بزرگوار خواسته‌اند. و لهذا این آیۀ شریفه در سورۀ شوری هم هست[3]، و این فرمایش را راجع به آن نفرمودند، زیرا که آن ذیل را ندارد.

          بالجمله، استقامت از اشدّ امور است بر سالک.

 

منبع: سرّ الصلوة، امام خمینی (ره)، ص 72-73، با ترجمۀ عبارت عربی متن. برگرفته از عارف کامل، ص 107-108

 

[1] «سورۀ هود مرا به سبب وجود این آیه پیر کرد.» علم الیقین، ج 2، ص 971

[2] «ای پیامبر، چنانکه امر شده‌ای استقامت بورز،خود و هر کس که با تو به سوی خدا بازگشته است.» هود 112

[3] منظور این آیه است: «فَلِذلِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ». (شوری 15) که در ادامه به امت حضرت رسول اشاره نمی‌کند.

  • ۰
  • ۰

استفاده از آسمان

برای معرفی یک بزرگواری که در زمان خودش کمنظیر بوده، کسانی مثل من خیلی کمتر از آن هستند که بتوانند تمام ابعاد را، حتی یک بُعد را به طور کامل بیان بکنند.

یکی از برجسته‌ترین و شاخص‌ترین دانشمندان و بزرگانی که در عصر ما از آثارش و از برکات وجودی‌اش استفاده کرده‌ایم، آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی است. منزل ما به هم نزدیک بود و گاهی هم به مسجد جامع می‌رفتم. آن زمانی که آیت‌الله شاه آبادی در مسجد جامع صحبت می‌کردند، جلسات محدودی توفیق نصیب بنده شد که نشستم و گوش دادم. قسمت اول کتاب شذرات المعارف ایشان که چاپ شده بود، من مطالب آن را در دفتری یادداشت کردم. به خاطر دارم که آیت‌الله شاه‌آبادی در آن کتاب به مسائل تشکیلاتی وارد شده بودند که مثلاً قرض‌الحسنه را چگونه تشکیل بدهیم و کارهای تعلیم و تربیت و مسجد و مسائل مربوط به بازار را آورده بودند.

من 50 سال پیش آن را نوشته بودم، ولی اجمالاً به یاد دارم که قبل از اینکه مرحوم امام خمینی بیایند و تغییر مسائل اجتماعی و سیاسی را در سطح وسیع شروع کند و مردم را دعوت بکنند، مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی که استاد امام بودند این کار را شروع کرده بودند. اگر امام شاگردان ممتازی مثل شهید مطهری و دیگران را داشتند که این‌ها به شهرستان‌ها رفتند و زمینه را برای انقلاب مهیا کردند، آیت‌الله شاه‌آبادی، امام را مهیا کردند. مثلاً من در سال 1330 به منزل سید حسن شهرانی رفتم، دیدم استاد نشسته‌اند و یک طلبه جوان در مقابل اوست. پرسیدم: «ایشان چه کسی هستند؟» گفتند که آقای حسن‌زاده آملی. یک استاد، یک شاگرد! حالا ایشان  200 جلد کتاب ارائه دادند که از برکات وجود مرحوم شاهآبادی است.

 در تهران البته وقتی که آیت‌الله شاه‌آبادی شروع به فعالیت کردند، اول بعضی قشریون تحمل فلسفه و عرفان را چندان نداشتند، آن‌ها کمتر راه می‌دادند به کسانی که اهل عرفان هستند.

مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی از ارتباطات الهی خیلی بالایی برخوردار بودند. در یکی از آیات، خدا می‌فرماید: «ولو انَّ اهلَ القری آمنو واتَّقوا لفتحنا علیهِم برکاتٍ من السماءِ ‌و الارض»[1]؛ راه‌های معنوی و زمینی عائدشان می‌شد اگر اهل آبادیها، ایمان و عمل صالح داشتند، نعمت‌های زمینی و طبیعی و مافوق طبیعی همه و هر دو عائدشان می‌شد. به قول یکی از بزرگان: «مرد آن است که از آسمان و بالا هم استفاده کند، نه تنها از زمین.» بعضی‌ها فقط در سطح طبیعت سیر می‌کنند، با ماوراء‌الطبیعه ارتباط ندارند، آن نعمت و آن غذایی که انسان معنوی از خدا می‌گیرد، آن غذای روح است، غذای عقل است، غذای سازنده‌ای است که وجود او را به درجات بالا می‌برد. مرحوم آیت‌اللهالعظمی شاه‌آبادی، من که در منزل و مسجد جامع تهران به محضر ایشان رسیدم؛ چهره‌ای خیلی نورانی و بیانِ خیلی شیوا و گیرا و پر از فروغ و محبت داشتند که هر  بیننده و شنونده‌ای را مجذوب می‌کردند.

 

راوی: محمدصادق نافذکلام

 

[1] اعراف 96