و شیخ عارف کامل، شاهآبادی دام ظله میفرمودند:
«پس از آنکه آن وجود مبارک مدتی دعوت فرمود و مؤثر نشد، آنطوری که حضرت مایل بود، آن سرور احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد مدت ده سال، تا آن قدمهای مبارکش ورم کرد. آیه شریفه نازل شد[1] که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی[2] و نقصی در تو نیست، بلکه نقص در مردم است: إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ[3].»
[...] و این باید برای امت سرمشق باشد، خصوصاً برای اهل علم که دعوت الی الله میخواهند بکنند. آن وجود محترم، با طهارت قلب و کمالی که داشت، باز اینطور به ریاضت خود را به تعب انداخت [...] و ما با اینهمه بار گناهان و خطایا، هیچگاه در فکر مرجع و معاد خود نیستیم. گویی برای ما برات آزادی از جهنم و امنیت از عذاب نازل شده! این نیست جز آنکه حبّ دنیا، پنبه در گوش ما کرده و کلمات اولیا و انبیا را اصغاء[4] نمیکنیم.
منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، حدیث 21، ص 352؛ برگرفته از عارف کامل، ص 123-124
[1] طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ یعنی: «ای پیامبر، ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی.» (سوره طه، آیه 1و2)
[2] از بعض مفسرین منقول است که در طه، حرف طاء اشاره است به طهارت قلب آن بزرگوار از غیر خدا و حرف هاء اشاره است به هدایت شدن قلب آن سرور به سوی خدا.
[3] یعنی: «بهدرستی (ای محمد)، چنان نیست که تو هر که را دوست داشته باشی به راه راست توانی آورد.» (سوره قصص، آیه 56)
[4] اصغاء: گوش کردن