مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهل حدیث» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

     برهان فطرت عشق

 

            و از چیزهایی است که انسان را در این سلوک معاونت می‌کند موازنه است، و آن، چنان است که انسان عاقل، منافع و مضارّ هر یک از اخلاق فاسده و ملکات رذیله را [...] مقایسه کند با منافع و مضارّ هر یک از اخلاق حسنه و فضایل نفسانیه و مَلَکات فاضله [...] و ملاحظه کند آیا کدام‌یک را خوب است اقدام کند؟ [...]

هر کس، هر چه هم قوی باشد و هر قدر به آمال و آرزویش هم برسد، باز از هر یکِ آمالش را به دست نیاورده، بلکه در این عالَم ممکن نیست آمال انسان اداره شود، و هر کس به آرزویش برسد. برای اینکه این عالَم، دارِ مزاحمت است و موادّ این عالمَ، از اجزای اراده ما تعصی[1] دارند و میل و آرزوی ما نیز محدود به حدی نیست.

مثلاً قوه شهویه در انسان طوری است که اگر زن‌های یک شهر به فرض مُحال به دست او بیاید، باز متوجه زن‌های شهر دیگر است. و اگر از یک مملکتی نصیبش شد، متوجه مملکت دیگر است. و همیشه آنچه را که ندارد می‌خواهد.

پس انسان همیشه عاشق چیزی است که ندارد و به دست او نیست. و این، فطرتی است که مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام، خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه، جناب عارف کامل، آقای آقا میرزا محمدعلی شاه‌آبادی روحی له الفداء، به [وسیله] آن، کثیری از معارف الهیه[2] را ثابت می‌فرمایند.

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، حدیث 1، ص 18-20؛ عارف کامل، ص 119-120

 

[1]  تعصی: سرکشی، نافرمانی

[2]  گوشه‌ای از بحث اثبات معاد از راه فطرت، به نقل از شذره ششم کتاب شذرات المعارف، در بخش سوم کتاب عارف کامل (بیست گزیده از کتاب شذرات المعارف) آمده است. همچنین در کتاب رشحات البحار، تألیف مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، چنین آمده است: «بدیهی است که انسان بما هو انسان، عاشق راحت و لذت مطلقه است، یعنی لذت و راحتی که مسبوق و مقارن و ملحوق به تعب و رنج نباشد. و چنین لذتی ابداً در این عالم صغیر و محدود پیدا نمی‌شود؛ زیرا هر چه لذت و راحت در این عالم تصور می‌شود، یا مسبوق به تعب و رنج یا مقارن با آن یا ملحوق به آن یا مسبوق و مقارن یا مقارن و ملحوق یا مسبوق و ملحوق یا مسبوق و مقارن و ملحوق به تعب و رنج است (که جمعاً هفت قِسم می‌شود). و به عبارت دیگر، راحتی و لذت مطلقه در این عالم خلق نشده، ولی مردم آن را در این عالم می‌جویند [...]. پس باید به مقتضای فطرت که معصوم از خطاست و نیز به مقتضای برهان تضایف، حکم کرد که معشوق انسان در جهان هستی محقق است و باید عالم دیگری غیر از این عالم باشد و انسان در آن عالم، به معشوق خود نایل گردد، زیرا عشق و عاشق فعلی، معشوق و محبوب فعلی می‌خواهد.»

  • ۰
  • ۰

امام خمینی ره

بدان که تفسیر این سوره مبارکه[1] و آیات اول سوره حدید، از حوصله امثال ما خارج و فی‌الحقیقه دخول در آن، خروج از وظیفه است. چگونه برای مثل من در شریعت انصاف جایز است ورود در تفسیر چیزی که حق تعالی فروفرستاده برای اشخاص متعمق و علمای محقق؟ [...] و در این مقام که اکنون هستیم، که مقام تفسیر سوره شریفه توحید است، بسم‌الله آن را می‌توانیم متعلق به کلمۀ شریفۀ قل بگیریم [...] کلمۀ شریفۀ «هو» اشاره است به مقام هویت مطلقه، مِن حیث هیَ هیَ [...]

           و شیخ ما، عارف کامل، شاه‌آبادی روحی فداه، می‌فرمود که

«هو برهان بر شش اسم کمال دیگری است که در سورۀ مبارکۀ توحید پس از این کلمۀ مبارکه ذکر شده، زیرا که ذات مقدس چون هُوَ مطلق است، که اشاره به صرف وجود است، مستجمع جمیع کمالات اسمائیه است، پس الله است. و چون صرف وجود به حقیقت بسیطه دارای جمیع اوصاف و اسماء است و این کثرت اسمائی وحدت ذات مقدس را منثلم نکند[2]، احد است. و چون صرف را ماهیت نیست، صمد است. و چون صرف را نقص حاصل نشود و از غیر حاصل نشود و تکرر بر آن ممتنع باشد، والد و مولود نیست و کفوی ندارد.»

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ح 40، ص 651-654؛ برگرفته از عارف کامل، ص 110-111

 

[1] منظور سورۀ توحید است.

[2] منثلم کردن: در چیزی رخنه و خدشه وارد کردن

  • ۰
  • ۰

اشتغال به ریاضت

چهل حدیث

و شیخ عارف کامل، شاه‌آبادی دام ظله می‌فرمودند:

«پس از آنکه آن وجود مبارک مدتی دعوت فرمود و مؤثر نشد، آن‌طوری که حضرت مایل بود، آن سرور احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد مدت ده سال، تا آن قدم‌های مبارکش ورم کرد. آیه شریفه نازل شد[1] که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی[2] و نقصی در تو نیست، بلکه نقص در مردم است: إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ[3]

[...] و این باید برای امت سرمشق باشد، خصوصاً برای اهل علم که دعوت الی الله می‌خواهند بکنند. آن وجود محترم، با طهارت قلب و کمالی که داشت، باز این‌طور به ریاضت خود را به تعب انداخت [...] و ما با این‌همه بار گناهان و خطایا، هیچ‌گاه در فکر مرجع و معاد خود نیستیم. گویی برای ما برات آزادی از جهنم و امنیت از عذاب نازل شده! این نیست جز آنکه حبّ دنیا، پنبه در گوش ما کرده و کلمات اولیا و انبیا را اصغاء[4] نمی‌کنیم.

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، حدیث 21، ص 352؛ برگرفته از عارف کامل، ص 123-124

 

[1] طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ یعنی: «ای پیامبر، ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به مشقت بیفتی.» (سوره طه، آیه 1و2)

[2] از بعض مفسرین منقول است که در طه، حرف طاء اشاره است به طهارت قلب آن بزرگوار از غیر خدا و حرف هاء اشاره است به هدایت شدن قلب آن سرور به سوی خدا.

[3] یعنی: «به‌درستی (ای محمد)، چنان نیست که تو هر که را دوست داشته باشی به راه راست توانی آورد.» (سوره قصص، آیه 56)

[4] اصغاء: گوش کردن