مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آموزه‌ها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اسلام انفرادی

گویند عارف بالله کسی است که حق را به مشاهدۀ حضوریه بشناسد و «عالِم» بالله کسی است که به براهین فلسفیه، علم به حق پیدا کند و بعضی گویند «علم و عرفان» از دو جهت تفاوت دارد: یکی از جهت متعلَّق، چنان‌چه ذکر شد، و دیگر [آنکه] در معرفت، سابقۀ فراموشی و نسیان مأخوذ است.

           پس چیزی را که ابتدائاً ادراک به آن تعلق شد، گویند «علم» به او حاصل شد، و چیزی را که معلوم بوده و نسیان شد و ثانیاً مورد ادراک شد، گویند معرفت به آن حاصل شد. و عارف را از آن جهت «عارف» گویند که متذکر اکوان سالفۀ خود شود، و بعضی از اهل سلوک، مدعی تذکر عالم «ذر» هستند، و گویند اگر حجاب طبیعت که موجب این غفلت و نسیان است، از پیش چشم سالک برداشته شود، متذکر عوالم سابقه می‌شود [...]

           و شیخ عارف کامل، شاه‌آبادی روحی‌فداه، می‌فرمود:

حالت روحی حضرت آدم علیه‌السلام این بود که توجه به مُلک خود نکند و مجذوب عالم غیب و مقام قدسی باشد. و این حرکت، آدم علیه‌السلام را از آدمیت سلب می‌کرد. پس حق تعالی شیطان را بر او مسلط فرمود تا او را متوجه شجرۀ طبیعت کند، و از آن جاذبۀ ملکوتی، او را به مُلک منصرف کند.[1]

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ح 37، ص 621-622؛ برگرفته از عارف کامل، ص 113-114

 

[1] آیت‌الله شاه‌آبادی درباره توجه آدم علیه‌السلام به شجره می‌فرماید: «آدم با آینه صاف وجودش، عالم ملکوت و جبروت را می‌بیند، با آن‌ها انس می‌گیرد، و به جانب آن‌ها میل می‌کند و می‌خواهد جزء آن‌ها باشد. ولی از آنجا که چند مرتبه از آن‌ها متأخرتر است، از میل به جانب این درخت ملکوتی یا جبروتی یا مشیت مطلق نهی شده است. این است که خداوند متعال فرمود: "وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ (بقره 35)" زیرا حصول آن برای او ناممکن بود؛ مگر از طریق اکتساب در صعود قوسی (یا پا نهادن در قوس صعود)، اما صعود استقامی، علاوه بر آنکه مُحال است، موجب فنای محض می‌شود؛ مانند فنای قطره در دریا و فنای شعله در معدن خود. این است که خداوند فرمود: " فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ." به علاوه، این امر نوعی تعطیل مُلک است. در حالی که صعود قوسی محتاج تدبیر مُلک بدن و استیفای حظوظ آن است تا به این صورت، تدریجاً ارتقا یابد و از حضیض جسمانیت به اوج ملکوتیت، جبروتیت یا فراتر از آن گام بگذارد.» رشحات‌البحار، ترجمه: زاهد ویسی، چاپ سوم، ص 384

  • ۰
  • ۰

استقامت امت

آیت‌الله شاه‌آبادی

در حدیث است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خطی مستقیم کشیدند و خطوطی در اطراف آن کشیدند و فرمودند: «این خط مستقیم طریقۀ من است.» و گویند فرمود: «شَیَّبَتنی سورَةُ هودٍ لِمَکانِ هذِهِ الآیَةِ[1]». اشارۀ ایشان به این سخن خداوند تعالی است: «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ[2]».

          شیخ عارف کامل ،شاه‌آبادی روحی فداه، می‌فرمود:

این فرمایش برای آن است که استقامت امت را هم از آن بزرگوار خواسته‌اند. و لهذا این آیۀ شریفه در سورۀ شوری هم هست[3]، و این فرمایش را راجع به آن نفرمودند، زیرا که آن ذیل را ندارد.

          بالجمله، استقامت از اشدّ امور است بر سالک.

 

منبع: سرّ الصلوة، امام خمینی (ره)، ص 72-73، با ترجمۀ عبارت عربی متن. برگرفته از عارف کامل، ص 107-108

 

[1] «سورۀ هود مرا به سبب وجود این آیه پیر کرد.» علم الیقین، ج 2، ص 971

[2] «ای پیامبر، چنانکه امر شده‌ای استقامت بورز،خود و هر کس که با تو به سوی خدا بازگشته است.» هود 112

[3] منظور این آیه است: «فَلِذلِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ». (شوری 15) که در ادامه به امت حضرت رسول اشاره نمی‌کند.

  • ۰
  • ۰

سه دستور آیت‌الله شاه‌آبادی برای اصلاح و تربیت انسان

آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی در پاسخ به تقاضای چند تن از بازاریان برای اصلاح نفس، سه دستور فرمودند:

«اول اینکه سعی کنید نمازتان را اول وقت بخوانید، حتی‌المقدور هم باجماعت بخوانید. دوم اینکه انصاف را در کسب داشته باشید. سوم اینکه حق الهی را ماهیانه پرداخت کنید، ولو اینکه مجاز است سالیانه شود.»

 

منبع: عارف کامل، ص 66-67

  • ۰
  • ۰

اسلام انفرادی

اسلام انفرادی

قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد؛ زیرا که قرآن نمی‌فرماید به‌تنهایی نماز کن، بلکه علاوه بر آن، تولید نمازگزار و اقامه صلات را در عهده مسلمین گذارده. قرآن نمی‌فرماید تنها تحرز از زنا نما، بلکه علاوه [بر آن]، حفظ عقد و منع از وقوع زنا را در عالم، از وظایف ما مقرر فرموده است.

 

منبع: عارف کامل، ص 162؛ شذرات المعارف، شذره اول

  • ۰
  • ۰

یکى از مشایخ عظام ما، دام ظلّه، مى‌‏فرمود که در تعدد زوجات، که انسان گمان مى‌‏کند ورود در دنیا و توجه به آن است، وقتى که انسان به آن مبتلا شد، مى‌‏یابد که این یکى از شاهکارهاى بزرگى است که انسان را در عین ورود در دنیا از دنیا خارج مى‌‏کند و از آن منصرف مى‌‏نماید.

 

منبع: شرح چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ص 589

  • ۰
  • ۰

اثبات توحید از دو فطرت

 

بدان که مفسرین، از عامه و خاصه، هر یک به حسب طریقۀ خود، طوری بیان کیفیت فطری بودن دین یا توحید را کرده‌اند. و ما در این اوراق بر طبق آراء آن‌ها سخن نگوییم، بلکه در این مقام آنچه از محضر شریف شیخ عارف کامل، شاه‌آبادی دام ظله، که متفرد است در این میدان، استفاده نمودم بیان می‌کنم، گرچه بعضی از آن‌ها به طریق رمز و اشاره در کتب بعضی از محققین از اهل معارف هست، و بعضی از آن به نظر خود قاصر رسیده است.

[...] بدان که از فطرت‌هایی که «فَطَرَ النّاسَ عَلَیها[1]»، فطرت تنفر از نقص است، و انسان از هر چه متنفر است، چون در او نقصانی و عیبی یافته است از آن متنفر است. پس عیب و نقص مورد تنفر فطرت است، چنانچه کمال مطلق مورد تعلق آن است. پس متوجهٌ الیهِ فطرت باید واحد و احد باشد، زیرا که هر کثیر و مرکبی ناقص است، و کثرت بی‌محدودیت نشود، و آنچه ناقص است مورد تنفر فطرت است، نه توجه آن. پس، از این دو فطرت، که «فطرت تعلق به کمال» و «فطرت تنفر از نقص» است، توحید نیز ثابت شد.[2] بلکه استجماع حق جمیع کمالات را و خالی بودن ذات مقدس از جمیع نقایص نیز ثابت گردید. و سورۀ مبارکۀ توحید که نسبت حق جل و علا را بیان می‌فرماید، به حسب فرمودۀ شیخ بزرگوار ما روحی فداه، از هویت مطلقه که متوجهٌ الیهِ فطرت است و در صدر سورۀ مبارکه[3] به کلمۀ مبارکۀ «هُوَ» اشاره به آن شده است، برهان بر شش صفتی است که در دنبالۀ آن مذکور است.

 

منبع: چهل حدیث، امام خمینی (ره)، ح 11، ص 181-185؛ برگرفته از عارف کامل، ص 111-113

 

[1] روم 30

[2] مرحوم آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی در کتاب رشحات‌البحار خود، در ذیل آیۀ 18 سورۀ کهف (وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً) چنین می‌فرماید: «بدیهی است که انسان بما هو انسان، نه بما هو موسی (ع)، عاشق ارتقا به کمال نفس خویش است. به طوری که عشق وی در این کمالات محدود فرونمی‌نشیند و از آنجایی که فطرت معصوم از خطاست و عشق نیز قوی‌ترین براقی است که باعث وصول به معشوق می‌شود، پس باید به وجود کمال غیرمتناهی در دار تحقق و نیز امکان وصول به آن، که همان مبدأ و معاد است، حکم نمود. این است که موسی برای وصی خود، یوشع، عشق خود را با دوام طلب خود تا رسیدن به در معشوق خویش، یعنی انسان کامل که محل اجتماع بحر وجوب (به خاطر فنای خود در آن) و بحر امکان (به خاطر بقای خود به آن) اظهار داشت.» رشحات‌البحار، مترجم: زاهد ویسی، چاپ سوم، ص 460

[3] منظور سورۀ توحید است.