مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رادیو

چون در این اواخر هم سنین ایشان در سنین بالایی بود و هم اینکه ایشان بیمارگونه بودند، قند داشتند و ضعیف شده بودند، صدایشان آن‌چنان که باید و شاید به مجلس نمی‌رسید؛ مرحوم حاج محمود آقای فیاض‌بخش (رضوان الله تعالی علیه) خدمت مرحوم والد آمدند، عرض کردند: «آقا وسیله‌ای به نام بلندگو آمده است. اگر اجازه بفرمایید، ما این را برای مسجد تهیه بکنیم.» ایشان نه گفتند نه، نه گفتند آره، گفتند: «چرا معطلید، این را زودتر تهیه کنید تا اینکه مردم بدانند و حجت برایشان تمام بشود که این گناه ندارد.» چون مکرر سؤال می‌کردند که آقا رادیو حرام است یا نیست. ایشان می‌گفتند: «رادیو چه گناهی کرده؟ انسان در برابر معروف باید از معروف استفاده بکند، کما اینکه انسان زبانش هم می‌تواند گویای حقیقت باشد و هم می‌تواند حرف‌های نامربوط بزند و بی‌دینی بکند؛ گوش هم همین‌طور است، هم می‌تواند نغمه‌های آسمانی بشنود و از معارف استفاده بکند، هم می‌تواند موسیقی گوش بکند؛ بنابراین این وسیله گناهی ندارد و هر چه زودتر تهیه کنید. موجب این خواهد شد که حجت بر مردم تمام بشود.»

من مکرر در این جریان قرار گرفتم که افراد اعتراض می‌کردند و به دلنگو تعبیر می‌کردند. روزی کسی از من پرسید: «آقا این دلنگو چیست؟! مردم بد می‌گویند.» گفتم: «منظور شما این است که پدرم از شما و مردم تقلید کنند یا اینکه مردم وظیفه دارند از روحانیت و مرجع و عالم زمان‌شان استفاده بکنند؟» این طرز تفکر آن زمان بود. ایستادگی ایشان موجب شد که این گناه برطرف بشود.

به خاطر دارم آقای فلسفی (ره) بر منبر گفتند: «روزی با این برنامه روبه‌رو بودیم، روز دیگری هم شد که افراد این‌قدر حد افراط را طی کردند که بلندگوهای چند کیلومتری را در روبه‌روی خانه همدیگر قرار می‌دادند برای مجالس‌شان.»

 

راوی: آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

شذرات المعارف

شذره‌نویسی در تاریخ تمدن اسلامی امری عام و فراگیر بوده است و بسیاری از علما و اندیشمندان مختلف در حوزه‌های تخصصی یا مورد علاقه خود، آثار و تصنیفاتی را فراهم می‌کردند و آن را تحت عنوان «شذره» یا سایر مشتقات این کلمه در اختیار خوانندگان قرار می‌دادند.

این کتاب با انگیزه بررسی مشکلاتی که مسلمانان به آن‌ها مبتلا هستند و ارائه راهکار برای آن‌ها تألیف شده است. «شذره» به معنای تکه‌های طلا یا مروارید کوچک است. کتاب از پنج شذره و هر شذره از بندهایی تشکیل شده که با عنوان «معرفه» از هم متمایز گشته است:

شذره اول

در این شذره ایشان با بیان این‌که ابتلای مملکت اسلام به «امراض مزمنه و مهلکه، از انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال قبیحه» به جایی رسیده که «نمی‌توان جامعه را نسبت انسانیت داد» چه رسد به اسلامیت و این مرض‌ها روزبه‌روز در حال شدت است تا به جایی برسد که اسم اسلام را مانند رسم اسلام محو نماید. سپس ایشان اسباب این مرض را غرور مسلمانان به حقانیت خود و قناعت به اسلام انفرادی، یأس از اثرگذاری، تفرقه میان مسلمانان و نداشتن بیت المال برمی‌شمارند. راه حل ایشان بر پایه دو اصل کلی «تمسک به ریسمان نبوت و ولایت» و «توسعه اجتماعات مذهبی (ریسمان اخوت)» بنا شده است. بر این اساس ایشان چهارده فرع را استخراج می‌کنند.

شذره دوم

در شذره دوم ایشان سیاسی بودن اسلام را مطرح می‌نمایند و سیاست اسلام را بر دو رکن سیاست عِدّه و سیاست عُدّه استوار می‌دانند. برای تأمین سیاست عِدّه، تشکیل جامعه مومنان را بر اساس اخوت به‌تفصیل بیان می‌کرده، در ادامه ارکان اخوت را تشریح می‌کنند. در بخش پایانی شذره دوم، سیاست عدّه  را از مبدأ نیاز انسان به دنیا و دین تبیین می‌نمایند.

شذره سوم

شذره سوم با روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آغاز می‌شود که سی حق مؤمنان را بر یکدیگر مطرح می‌کند. ایشان در هفت بخش (هفت درجه) این سی حق را شرح می‌کنند. درجات اول تا سوم (قبول هدیه، اجابت دعوت، مکافات صله) را در شذره سوم و درجات چهارم تا هفتم را در شذره چهارم توضیح می‌دهند.

شذره چهارم

در این شذره به ادامه شرح حدیث در چهار درجه (شکر نعمت صدیق، حفظ خلّت اخوان، حفظ ناموس و عیادت بیمار) پرداخته شده است.

شذره پنجم

به تناسب بحث از عیادت بیمار و حال احتضار، در این شذره ایشان معارفی را درباره مرگ و برزخ بیان کرده‌اند.

شذره ششم

رساله مستقلی از آیت‌الله شاه‌آبادی با نام «المعارف» موجود است که از جهت محتوایی و سیاق نگارش با کتاب شذرات سازگاری دارد. لذا در چاپ بنیاد علوم و معارف اسلامی، که به تصحیح حجت الاسلام سعید شاه‌آبادی در سال 1380ش منتشر شده، این رساله با عنوان شذره ششم اضافه شده است. مطالب این شذره با موضوع فطرت انسان و ویژگی‌های آن، با تفصیل بیشتر در بخش سوم کتاب رشحات البحار (الانسان و الفطره) آمده است.

در انتهای چاپ تصحیح شده بنیاد، رساله «شرکت مخمس» آمده است. ایشان پس از آنکه لزوم اجتماع مؤمنان را با یکدیگر و فوائد آن را و با عنوان جامعه «ناحیه مقدسه اسلام»، در شذره اول و دوم برمی‌شمارند، طرح عملی خود را برای این هدف در قالب تأسیس شرکت مخمس مطرح نموده‌اند. به این ترتیب سه دسته از مؤمنان، دعاة اسلام (قاطبه مجتهدان عدول که رؤسای ناظر جامعه ناحیه مقدسه اسلام‌اند)، رعاة اسلام (قاطبه ائمه جماعات و وعاظ و متعلمین علوم اسلامی) و حماة اسلام (قاطبه ملت مسلمان‌اند)، قسمتی از مال خود را در شرکت گذاشته تا بعد از مخارج شرکت، منافع آن را تخمیس کنند. خمس سود آن را برای قرض‌الحسنه و خمس دیگر سود آن را به عنوان خمس واجب برای اعانت و ترویج اساس اسلام مقرر کنند. سپس ایشان مباحث مربوط به شرکت را در شش بخش (جهه) بیان کرده‌اند:

- امور راجع به اصل شرکت

- امور راجع به مال‌الشرکه

- شرایط امین شرکت

- رابطه شرکا

- شرایط اعانه

- شرایط قرض الحسنه

نسخه‌ای از «نظام‌نامه شرکت مخمس» در 11 صفحه به تاریخ آذر ماه 1306 چاپ شده که در چاپ‌های کتاب شذرات وجود ندارد. تاریخ انتشار این نظام‌نامه نشان می‌دهد که طرح آیت‌الله شاه‌آبادی از سال‌ها قبل جنبه عملی به خود گرفته بوده است. همانطور که نسخه اولیه و خطی کتاب برای سال 1302ش است که تا زمان چاپ ظاهراً تغییراتی کرده بوده است.

این کتاب اولین بار در سال 1361ق (1321ش) و بار دوم در سال 1365ق (1325ش) در زمان مرحوم شاه‌آبادی منتشر شده است. چاپ بنیاد علوم و معارف که کامل‌ترین و صحیح‌ترین نسخه منتشر شده از کتاب است، «معرفه»ها پشت سر هم شماره‌گذاری شده و با احتساب مطالب شذره ششم و شرکت مخمس، 228 معرفه را دربرمی‌گیرد. آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی این کتاب را ترجمه و شرح کرده که در سال 1386ش از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است. چاپ اخیر کتاب تنها پنج شذره را دربردارد و شذره ششم و شرکت مخمس در آن نیست. همچنین از نسخه‌ای استفاده شده که تعدادی از معرفه‌های شذره‌های اول تا سوم را نیز ندارد.

  • ۰
  • ۰

بزرگان پای درس

آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

در زمان قبل ازرفتن ایشان به قم و در ایام قم و باز هم پس از بازگشت‌شان، مجالس درس را برای طلاب و پژوهندگان روحانی داشتند؛ از جمله خاطرم هست که مرحوم آقای حاج سید موسی مازندرانی و آقای حاج هاشم آملی، که هر دو از دنیا رفته‌اند، قبل از اینکه به قم بروند، در تهران از محضر ایشان استفاده می‌کردند. دیگران هم بوده‌اند، ولی من این دو بزرگوار را به خاطر دارم. سپس در قم مجالس درس ایشان، مجالس فوق‌العاده و قابل استفاده بوده است که مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه)، در مدت 7 سال که مرحوم والد در قم بودند، از جمله کسانی بودند که از محضر ایشان استفاده کردند.

شرح برخورد ایشان و نوع درخواست استفاده از ایشان را خود مرحوم امام این‌چنین فرمودند: «من در مدرسه فیضیه در سالن زیر کتابخانه ایشان را دیدم و توسط برادرزاده ایشان، مرحوم آقای حاج محمدصادق شاه‌آبادی، به ایشان معرفی شدم. از آنجا که حرکت کردم، از ایشان خواستم که برای من درسی را مقرر بفرمایند. ابتدا زیر بار این خواسته نمی‌رفتند تا اینکه قبول کردند درسی از فلسفه برای من بگویند. من به عرض‌شان رساندم که فلسفه خوانده‌ام، ولیکن آنچه که مورد نیاز من هست فلسفه نیست، عرفان است. ایشان باز از اینکه بپذیرند، امتناع می‌کردند. بالاخره تا نزدیکی‌های منزل پذیرفتند که این درس را خصوصی بگویند. ‍در این مجلس خصوصی تعدادی بودند، از جمله: مرحوم آیت‌الله آقای خلیل کمره‌ای، آقای حاج سید موسی مازندرانی رهنما، مرحوم حاج محمدصادق شاه‌آبادی، مرحوم آخوند ملا علی، آیت‌الله هاشم آملی و مرحوم امام.

 

راوی: آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

کتاب رشحات البحار اثر آیت‌الله شاه‌آبادی

این اثر به عربی و در سال 1359ق تألیف و از سه بخش تشکیل شده است:

- القرآن و العتره

- الایمان و الرجعه

- الانسان و الفطره

ظاهراً تألیف این کتاب مقدم بر کتاب شذرات بوده، چرا که در متن شذرات (معرفه 157) به آن اشاره شده است. این کتاب یک بار از سوی فرزند بزرگ ایشان، آیت‌الله محمد شاه‌آبادی (ره) در سال 1380ق ترجمه و شرح مختصری شده و پس از انقلاب نیز توسط نهضت زنان مسلمان در سال 1362ش تجدید چاپ شده است. همچنین از سوی فرزند دیگر ایشان، آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی، ترجمه و شرح شده و جناب آقای زاهد ویسی نیز این اثر را تصحیح و ترجمه کرده و پاره‌ای دیدگاه‌های فلسفی آیت‌الله شاه‌آبادی (ره) را بررسی کرده است. هر دو کتاب در سال 1387ش توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده‌اند.

القرآن و العتره

بخش «القرآن و العتره» ایشان را علم خداوند به ذات خویش و سایر صفات خود آغاز می‌کنند. سپس نزول این علم را در مراتب وجود شرح می‌دهند و سوره قدر و نزول قرآن را مطابق با نزول علم الهی می‌دانند. سپس در موضوع حفظ قرآن از سوی خداوند مطالب را ادامه داده و اتحاد قرآن با عترت را در تمام مراتب آن طرح می‌کنند. با بیان لزوم بقای قرآن تا قیامت، لزوم بقای اهل بیت با ایشان توضیح داده می‌شود. با علم به شهادت امام دوازدهم عجل‌الله‌فرجه، لزوم رجعت اهل بیت پس از ایشان معلوم می‌شود تا معیت با قرآن در تمام مراتب تا روز قیامت حفظ گردد. در انتهای این کتاب، ایشان بحث ولایت تکوینی و تشریعی را تبیین می‌نمایند.

الایمان و الرجعه

در بخش «الایمان و الرجعه» ایشان ناظر به شبهاتی بودند که آن زمان پیرامون موضوع رجعت مطرح بوده و برخی در آثار خود رجعت را انکار می‌کرده‌اند. ایشان بر پایه تفسیر چند آیه از قرآن کریم، امکان رجعت را عقلاً و نقلاً بیان می‌کنند. آغاز این کتاب با آیه‌ای از سوره مبارکه نمل است:

وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (82) وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ (83) حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتی‏ وَ لَمْ تُحیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (84) وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ (85)

در تفسیر آیه ایشان بیان می‌کنند که دابّه (جنبنده)ای که در آیه آمده است نمی‌تواند موجود دفعی الوجود و یا از ارواح سابقه باشد و با ضمیمه توضیحات دیگر، آن را نفس انسانی می‌دانند که در روایات به امیرالمؤمنین علیه‌السلام تطبیق شده است که با تکلم خود، حجت را بر همه تمام می‌کند. در ادامه ایشان و تطبیق آیه 85 را در دنیا و نه در قیامت می‌دانند. در ادامه ایشان رجعت افراد مختلف را به سه ملاک استعداد، استدعاء و استحضار می‌دانند. سپس به بیان فلسفی کیفیت رجعت می‌پردازند.

الانسان و الفطره

در بخش سوم با نام «الانسان و الفطره»، که بیش از دو سوم کتاب رشحات البحار را دربرمی‌گیرد، ایشان آیه سی‌ام سوره مبارکه روم را محور بحث خود قرار داده‌اند:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ».

نظریه بنیادی آیت‌الله شاه‌آبادی که با نام «نظریه فطرت» شناخته شده است، در این کتاب به‌تفصیل تبیین شده است. ایشان فطرت را نحوه وجود انسان می‌دانند که معصوم از خطا بوده و از انسان جدا نمی‌شود. ایشان با ارجاع انسان به خود و مطالعه کتاب ذات و تکوین‌اش بیان می‌کنند که از طرق مختلف می‌توان به وجود فطرت‌ که مغایر با جسم و طبیعت انسان است پی برد:

- طریق علم به خود

- طریق توجه به عاشق بودن انسان به خود و کمالات خود

- توجه به کاشفه بودن خود

- توجه به محبت انسان به‌راحتی (و این‌که این راحتی کامل در عالم ماده نیست)

- طریق توجه به طلب آزادی و حرّیت.

دین، پایبندی به حقیقت

در ادامه ایشان دین را «التزام به حقایق» و دَین را نیز از همان ریشه به معنای التزام به تعهدات مالی می‌دانند. در اقامه دین انسان با مراتب مختلف خود ملتزم به حقایق می‌شود. ایشان اصول وجوه انسان را سه وجه حس، قلب و عقل می‌دانند. اقامه وجه به سوی دین در مرتبه حس التزام به عدالت، در مرتبه قلب التزام به عبودیت و در مرتبه عقل التزام به معرفت است. تحقق عدالت با رجوع به علم فقه خواهد بود، تحقق عبودیت با خضوع در برابر خداوند و معرفت رذایل و فضایل اخلاقی است که جامع همه آن‌ها عبودیت است و معرفت نیز با قرائت کتاب خود (فطرت) محقق می‌شود.

سپس ایشان پنج فطرت اولیه را برمی‌شمارند:

1. احترام حاضر

2. احترام منعم

3. احترام مقتدر

4. احترام کامل

5. احترام محبوب

فطرت آدمی عاشق کمال بی‌نهایت

مراجعه به فطرت، هر انسانی را به این نتیجه می‌رساند که فطرت او عاشق کمال مطلق است و با کمالات مقید راضی نمی‌شود. وقتی عشق به کامل بی‌نهایت وجود دارد، بنا به برهان تضایف، معشوقی نیز با این وصف در عالم وجود خواهد داشت. به این ترتیب، با برهان فطرت، وجود خداوند متعال را با صفات کمالی گوناگون اثبات می‌کنند. ایشان معرفت نفس و مطالعه کتاب ذات و تکوین خود را منتهی به معرفت خداوند می‌داند و حدیث مشهور معرفت نفس را به این صورت توضیح می‌دهند: «من عرف نفسه (بانّه عاشق) عرف ربّه (بانّه معشوقه)». در ادامه با استناد به فطرت کاشفه از حقایق، لزوم عالم معصوم را ثابت می‌نمایند.

بحثی در حنافت

درباره «حنافت» که در آیه شریفه به آن اشاره شده (اقم وجهک للدین حنیفاً) ایشان بیان می‌کنند که «حنیف» بر وزن فعیل، وصف معدنی است و دال بر آن است که موصوف، معدن و منبع این صفت است. لذا انسان باید معدن حنافت باشد و آن عبارت است از اعراض از آنچه که مخالف حقیقت است.

سپس شبهاتی را درباره معرفت خداوند با رجوع به فطرت پاسخ می‌دهند. رد ماهیت داشتن خداوند، ابطال جسمانیت و رؤیت خداوند، ابطال مذهب اشاعره در انکار حسن و قبح عقلی، ابطال جبر و تفویض در فعل بندگان و اثبات امر بین الامرین.

در ادامه کتاب، غایت فعل پروردگار، تفصیل بحث اقامه وجه به سوی دین و مراتب حضور قلب در عبادات مطرح شده است.

مراتب حضور قلب و وجود

ایشان مراتب حضور قلب را هفت مرتبه می‌دانند

1. حضور قلب به نحو اجمال

2. حضور قلب در ثنای خدا به نحو تفصیل

3. حضور قلب در ثناء و عبودیت به حضور ثناگو و معبود

4. حضور قلب عابد به حضور معبود

5. حضور قلب به گونه‌ای که عبادت به حول و قوه پروردگار و ظهور و مشیت اوست

6. حضور قلب در مقام استعانت از خدا و اینکه همه افعال عبد مستند به خداست

7. حضور قلب به رسیدن به طریق اسماء و صفات خداوند

سپس مراتب هفت‌گانه وجود انسان را توضیح می‌دهند: حس، قلب، عقل، سرّ، خفی و اخفی.

برهان‌های اثبات واجب الوجود

در بخش پایانی، ایشان براهینی را بر اثبات واجب الوجود مطرح می‌نمایند:

         برهان فطرت افتقار؛ ایشان بر پایه آیه شریفه «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ» (فاطر؛ 15) به تبیین فطرت افقتار پرداخته‌اند. همه موجودات امکانی محدود به حدود معینی هستند، بدون اراده خود ایجاد شده‌اند و بدون اراده خود در مرتبه خاص و عالم معینی زندگی می‌کنند و بدون اراده به عالم دیگر منتقل می‌شوند. وجداناً و بالفطره، وجود و کمالات هیچ موجود ممکنی تحت اراده و اختیار خودش نیست. لذا به حکم فطرت همه ممکنات ربط محض و تعلق صرف به مبدأ غنی و نامتناهی‌اند و نیازمند به غنی بالذات. پس هر موجود ممکن، به حسب ذات خود، فریاد می‌زند که ما به خداوند بی‌نیاز نیازمندیم.

         برهان فطرت امکان؛ ایشان بر پایه آیه شریفه «قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى‏» (ابراهیم (ع)؛ 10) می‌فرماید که یکی از طرق دعوت به حق، آن است که انسان‌ها متوجه شوند آسمان‌ها و زمین (و همه موجودات ممکن) نیازمند خالق و مؤثر است؛ خالقی که فوق سلسله ممکنات باشد. مفروض این است که هر یک از ممکنات، به نحو قضیه حقیقیه، محتاج به مؤثر است. پس باید خالق خارج از کل باشد.

         فطرت انقیاد؛ در تفسیر آیه 18 سوره مبارکه حج «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثیرٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَثیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» می‌فرمایند که همه موجودات خاضع‌اند. گاه این خضوع تکوینی است، که از آن به «فطرت افتقار» تعبیر کردند. گاه این تذلل آگاهانه است و حتی می‌تواند خضوع دیگران را هم درک کند. این خضوع، فطری و مخصوص انسان است. انسان بر دو گونه این خضوع را انجام می‌دهد:

1. گاه مخضوعٌ له فطری را هم می‌شناسد که مشمول «کَثیرٌ مِنَ النَّاسِ» می‌شود؛

2. گاه مخضوعٌ له فطری را نشناخته و در برابر او اظهار خضوع نمی‌کند که مشمول «کَثیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ» می‌شود.

         فطرت رجا؛ بر اساس آیات شریفه «وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً» (طه؛ 112-111)، تمام تلاش‌های انسان‌ها را بر پایه امید و رجا می‌دانند که با رجوع به فطرت، مقصد اصلی امیدواری را موجود حی قیوم، ابدی، دائم، عالم، قادر، غنی و رئوف می‌داند.

         فطرت خوف؛ در بخش‌های پایانی ایشان فطرت خوف را در ذیل آیات 19 ابراهیم (ع) و 16 فاطر، و برهان فطرت بغض نقص و حب و اصل را ذیل آیات 74 -79 سوره مبارکه ابراهیم (ع) تبیین کرده‌اند.

  • ۰
  • ۰

رشحات البحار

  • نام کتاب: شرح رشحات البحار
  • ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
  • مؤلف / مترجم: آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی
  • چاپ اول: 1387
  • تعداد صفحه: 567
  • زبان: فارسی

این کتاب توسط آیت‌الله نور‌الله شاه‌آبادی فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی محمدعلی شاه‌آبادی (ره)، مؤلف متن اصلی کتاب «رشحات البحار»، تألیف گردیده است. کتاب شرح رشحات البحار به زبان فارسی بوده و بیش از ترجمه، شامل رمزگشایی و تشریح غوامض معرفتی متن اصلی کتاب است. خواننده در این کتاب می‌تواند ضمن آشنایی با متن رشحات به زبان فارسی، بسیاری معارف مکتوم در متن اصلی را به‌عیان مشاهده نموده و به حقیقت معنای مقصود مؤلف نزدیک شود.

  • ۰
  • ۰

بیمار خاموش

آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی

آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی آن‌قدر به آرامش محیط خانواده اهمیت می‌دادند که وقتی هم مریض می‌شدند، برای اینکه اعضای خانواده نگران نشوند، مریضی خودشان را به آن‌ها انتقال نمی‌دادند و برای آن‌ها بازگو نمی‌کردند. با اینکه می‌دانستند اعضای خانواده در موقع بیماری مانند پروانه به دور او می‌گردند و از او مراقبت می‌کنند، ترجیح می‌دادند که بیماری خود را خودشان تحمل کنند و مریضی او باعث رنجش خاطر کسی نشود.

همسرشان می‌گوید:

ایشان در هنگام کسالت از بس اخلاق نیکو داشتند، نمی‌گفتند من چِمه، ولی ما می‌دانستیم که مرض قند دارد... یک روزی با آقا مهدی[1] رفته بودند حمام. حالشان بد می‌شود. آقا مهدی بغل‌شان می‌کند و ایشان را به خانه می‌آورند. خود آیت‌الله شاه‌آبادی می‌گویند: «همین که مهدی بغلم گرفت سینه‌ام له شد. حالا نمی‌دانم سینه‌پهلو کرده‌ام. به هوای اینکه دستش به سینۀ من بود که من را بغل گرفت، دیدم که سینه‌ام خیلی درد گرفت.» اما بعد دکترها گفتند از سینه‌پهلو است.[2]

البته آقا نورالله، فرزند ایشان، علت ضعف ایشان را بیماری قند می‌دانند.[3] ایشان مریضی خودشان را به کسی نگفته بودند، تا آن روز که پسرشان در حمام متوجه مریضی ایشان می‌شوند. حال این وضعیت و اخلاق حسنه این عالم متقی را مقایسه کنید با افراد عادی که به محض کوچک‌ترین ناراحتی و بیماری، همه اهل خانه را از دست خودشان عاصی می‌کنند و آه و ناله‌شان برای یک سردرد کوچک صدای همه را درمی‌آورد.

 

[1] منظور شهید بزرگوار آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی است.

[2] مصاحبه با همسر آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی، سرگذشت‌پژوهی، فروردین 1390

[3] مصاحبه با نورالله شاه‌آبادی، همان

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

شخصیاتی که مراحل معرفتی و کمال عرفانی را طی کردند، ادعایی ندارند. هرگز از ایشان شنیده نشده که من چه هستم و چه می‌کنم و چه می‌خواهم، ولی عملاً در بندگی خدا استمرار داشتند؛ یعنی کسی که در تمام عمرش آنچه را که ما دیدیم و تا آخر در عبادات شبانه‌اش، روزانه‌اش، گفتارش، قدمش، هرچه بوده برای خدا بوده.

مرحوم آیت‌الله صدرالدین کوهپایی گفتند: «من 20 روز مهمان ایشان بودم درقم. ساعت‌ها قبل از اذان مشرف می‌شدیم به حرم. ایشان در درگاه حرم می‌ایستادند به نماز نافله تا اذان می‌شد. نماز صبح را به جا می‌آوردند. بازمی‌گشتند و ساعات روز را به درس و بحث تا آخر می‌گذراندند، به‌گونه‌ای که من خسته شدم، توان اینکه ادامه بدهم نداشتم.»

از عبادت آنچه را که انجام می‌دادند، طبیعی بود که از جماعت و عبادت و نمازهای شب، ولی توسلات ایشان آنچه که بود، به مقام مقدس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بیشتر بود. هر وقت متوسل می‌شدند، به ذیل عنایت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود. دعاهای ایشان دعاهای معمول بود، ولی آنچه را توصیه می‌کردند به ما، استغفار و صلوات بر محمد و خاندان محمد سلام‌الله‌علیهم بود.

 

راوی: آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی