از نکاتی که در مورد مرحوم آیتالله شاهآبادی باید عرض بشود، توسلات ایشان به خاندان رسالت است. چه بسا به خاطر عارف بودن یا فیلسوف بودن و داشتن این اسماء و عناوین، در اذهان ما چنین تداعی بشود که چنین شخصیتهایی کاری به سنت نداشتند؛ کاری به تبعیت از دستورات نداشتند. شاید این تداعی، به خاطر کسانی باشد که آنها اسم عارف را بر خودشان گذاشتند. وقتی به مطالب ایشان نگاه میکنیم، به کتاب الانسان و الفطره یا الایمان و الرجعَه و همچنین القرآن و العتره، که از کتابهایی است که از ایشان مانده، میبینیم هم اصلش را از اهل بیت میگیرند و هم تخصیص و فروعاتش را، و هر چه میگویند، یا مستند به آیات قرآن است یا به روایتی از روایات اهل بیت.
توسلاتی که ایشان به خاندان رسالت داشتهاند عجیب است، مثلاً مرحوم حاج احمد آقای روحانی، در ایام فاطمیه که روز شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بوده، شروع به روضه خواندن در منزل ایشان میکند. مرحوم آیتالله شاهآبادی به قدری گریه میکنند و شانههایشان حرکت میکرده و بیتابی میکردند که بعد از منبر به مرحوم آیتالله روحانی میفرمایند: «اینطور ذکر مصیبت کردن خلاف شرع است.» به تعبیر ایشان: «شما انسان را میکشید!» مرحوم آقای روحانی به ایشان میگویند: «من از شما اطاعت میکنم، ولیکن همه که اینطور نیستند و روحیاتشان مثل شما نیست. من مجبورم که ذکر مصیبت را با طول و تفسیر بیشتری بیان کنم.» به هر صورت، توسلات ایشان خیلی زیاد بود. حتی در ایام عزاداری، خودشان با پای پیاده شرکت میکردند و با کهولت سن، همراه عزاداران یک مسیر طولانی را طی میکردند. رؤسای هیئتهای عزاداری به ایشان میگفتند: «همینقدر هم برای شما کفایت میکند» و تشکر میکردند، ولی ایشان این مسیر را ادامه میدادند و با پای پیاده در عزاداریها شرکت میکردند.
راوی: محمدعلی شاهآبادی – نوۀ آیتالله