مرجع رسمی آیت‌الله‌العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسجد جامع بازار تهران» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

استفاده از آسمان

برای معرفی یک بزرگواری که در زمان خودش کمنظیر بوده، کسانی مثل من خیلی کمتر از آن هستند که بتوانند تمام ابعاد را، حتی یک بُعد را به طور کامل بیان بکنند.

یکی از برجسته‌ترین و شاخص‌ترین دانشمندان و بزرگانی که در عصر ما از آثارش و از برکات وجودی‌اش استفاده کرده‌ایم، آیت‌الله محمدعلی شاه‌آبادی است. منزل ما به هم نزدیک بود و گاهی هم به مسجد جامع می‌رفتم. آن زمانی که آیت‌الله شاه آبادی در مسجد جامع صحبت می‌کردند، جلسات محدودی توفیق نصیب بنده شد که نشستم و گوش دادم. قسمت اول کتاب شذرات المعارف ایشان که چاپ شده بود، من مطالب آن را در دفتری یادداشت کردم. به خاطر دارم که آیت‌الله شاه‌آبادی در آن کتاب به مسائل تشکیلاتی وارد شده بودند که مثلاً قرض‌الحسنه را چگونه تشکیل بدهیم و کارهای تعلیم و تربیت و مسجد و مسائل مربوط به بازار را آورده بودند.

من 50 سال پیش آن را نوشته بودم، ولی اجمالاً به یاد دارم که قبل از اینکه مرحوم امام خمینی بیایند و تغییر مسائل اجتماعی و سیاسی را در سطح وسیع شروع کند و مردم را دعوت بکنند، مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی که استاد امام بودند این کار را شروع کرده بودند. اگر امام شاگردان ممتازی مثل شهید مطهری و دیگران را داشتند که این‌ها به شهرستان‌ها رفتند و زمینه را برای انقلاب مهیا کردند، آیت‌الله شاه‌آبادی، امام را مهیا کردند. مثلاً من در سال 1330 به منزل سید حسن شهرانی رفتم، دیدم استاد نشسته‌اند و یک طلبه جوان در مقابل اوست. پرسیدم: «ایشان چه کسی هستند؟» گفتند که آقای حسن‌زاده آملی. یک استاد، یک شاگرد! حالا ایشان  200 جلد کتاب ارائه دادند که از برکات وجود مرحوم شاهآبادی است.

 در تهران البته وقتی که آیت‌الله شاه‌آبادی شروع به فعالیت کردند، اول بعضی قشریون تحمل فلسفه و عرفان را چندان نداشتند، آن‌ها کمتر راه می‌دادند به کسانی که اهل عرفان هستند.

مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی از ارتباطات الهی خیلی بالایی برخوردار بودند. در یکی از آیات، خدا می‌فرماید: «ولو انَّ اهلَ القری آمنو واتَّقوا لفتحنا علیهِم برکاتٍ من السماءِ ‌و الارض»[1]؛ راه‌های معنوی و زمینی عائدشان می‌شد اگر اهل آبادیها، ایمان و عمل صالح داشتند، نعمت‌های زمینی و طبیعی و مافوق طبیعی همه و هر دو عائدشان می‌شد. به قول یکی از بزرگان: «مرد آن است که از آسمان و بالا هم استفاده کند، نه تنها از زمین.» بعضی‌ها فقط در سطح طبیعت سیر می‌کنند، با ماوراء‌الطبیعه ارتباط ندارند، آن نعمت و آن غذایی که انسان معنوی از خدا می‌گیرد، آن غذای روح است، غذای عقل است، غذای سازنده‌ای است که وجود او را به درجات بالا می‌برد. مرحوم آیت‌اللهالعظمی شاه‌آبادی، من که در منزل و مسجد جامع تهران به محضر ایشان رسیدم؛ چهره‌ای خیلی نورانی و بیانِ خیلی شیوا و گیرا و پر از فروغ و محبت داشتند که هر  بیننده و شنونده‌ای را مجذوب می‌کردند.

 

راوی: محمدصادق نافذکلام

 

[1] اعراف 96

  • ۰
  • ۰

درس‌‌هایی که ایشان در مسجد داشتند، یک زمانی بود که کارهای عمومی را انجام می­‌دادند؛ برای اینکه مردم بتوانند درست نماز بخوانند و درست روزه بگیرند و هم زندگی آن‌‌ها تأمین بشود. بعد یک زمانی برای افرادی که خاص بودند، تفسیر قرآن و معارف اسلامی و عرفان را درس می‌دادند؛ البته درس عرفان را افراد مخصوص می­‌آمدند، نمی‌­توانستند درک عرفان بکنند.

محل تشکیل این کلاس‌‌ها گاهی اوقات در منزل بود که افراد خاص می‌­آمدند. چون که در مسجد جامع نماز می‌­خواندند، از درِ جنوبی مسجد جامع می‌­آمدند به طرف بازارچه آهنگرها. نزدیک مسجد که آنجا منزل‌‌شان بود، افراد مخصوص می­‌آمدند و از ایشان درس عرفان می­‌گرفتند؛ چون عرفان مقدماتی داشت که این مقدمات را باید خدمت‌‌شان انجام می‌­دادند و اگر این مقدمات نبود، عرفان برای آن­‌ها سخت بود و گاهی اوقات از راه عقل خارج می‌‌­شدند، دیوانه می‌‌شدند.[1]

 

راوی: حسن شاه‌آبادی

 

[1] مصاحبه با حسن شاه‌آبادی

  • ۰
  • ۰

اثر خوراک بر بصیرت

سیره عرفانی آیت‌الله شاه‌آبادی

تأثیر لقمه و غذای انسان بر داشتن روحی خدایی و درونی بصیر و بینا بر کسی پوشیده نیست. این مطلب در روایات فراوانی آمده و قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده است: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ[1]؛ پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد.» بنابراین نه‌تنها حلال و حرام بودن لقمه، که پاکی و طهارت آن نیز بر پاکی روح انسان مؤثر است. آیت‌الله‌العظمی شاه‌آبادی با دانستن این نکته، چرایی از میان رفتن چشمان بصیر انسان را بیان می‌کند. علاوه بر اینکه با تعمق در این حکایت جلوه‌ای از روح عرفانی آن عارف کامل رخ می‌نماید:

یک روز، بعد از نماز جماعت، یک مرد روستایی خدمت آیت‌الله شاه‌آبادی رسید و گفت: «هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می‌کنم، سیدی را می‌بینم که جلوتر از شما به نماز می‌ایستند. آقا از او می‌پرسند: «شغل شما چیست؟» او می‌گوید: «مرد کشاورزی هستم که از یکی از روستاهای ورامین محصولات خود را به شهر می‌آورم و می‌فروشم.» آقا پرسیدند: «غذا چه می‌خوری؟» روستایی پاسخ داد: «از محصولات خودم.» روز بعد، همان مرد خدمت آقای شاه‌آبادی رسید و عرض کرد که من امروز آن سید را ندیدم. آقای شاه‌آبادی می‌پرسند: «امروز غذا چه خورده‌ای؟» مرد روستایی پاسخ داد که از بازار تهیه کردم. آقای شاه آبادی فرمودند: «به همین دلیل است که آن سید را ندیده‌ای.»[2]

 

[1] سوره عبس، آیه 24

[2] به نقل از آقای محمد رضا خوشدل، خادم مسجد جامع بازار