در جلسهای که به همراه آقای رفسنجانی در خدمت امام بودیم، ایشان در خصوص رابطهشان با مرحوم پدرم مطالب جالبی را فرمودند؛ از جمله فرمودند که [...] درس استاد سراسر اخلاقی، عرفانی و بسیار مؤثر بود. به سبب ارزشمندی مباحثی که استاد شاهآبادی در درسها مطرح میکرد، برخی از شاگردان استاد هیچگاه حاضر نبودند درس ایشان را رها کنند.
دربارۀ شاگردان مرحوم شاهآبادی نیز باید عرض کنم که این شاگردان مختلف بودند و به صورت پراکندهای در بحثهای ایشان شرکت میکردند و اینطور نبود که خود را ملزم به شرکت در تمام جلسههای حاجآقا شاهآبادی کنند. تنها من و چند نفر دیگر بودیم که هیچگاه شرکت در درسهای ایشان را ترک نمیکردیم. ولی آقایان دیگر، گاهی هفتهای سه روز میآمدند و گاهی هفتهای یک روزش را هم نمیآمدند. اما برنامۀ من در تمام مدت هفت سالی که مرحوم شاهآبادی در قم سکونت داشتند، ادامه داشت. من تمام این ایام را در خدمت ایشان تلمذ میکردم و از جلسههای مختلفشان بهره میبردم، تا اینکه به تهران آمدند و من از آنجا که در قم به بحث و مباحثه مشغول بودم نتوانستم تمام وقتم را با ایشان بگذرانم، مگر در روزهای تعطیل.
به مجرد اینکه به تعطیلی برخورد میکردم، به عنوان عاشورا، ماه مبارک رمضان یا هر عنوان دیگر، خودم را به تهران میرساندم تا در جلسههای ایشان حضور یابم. دیگر برایم فرقی نمیکرد که این جلسهها در منزل تشکیل شده باشند یا در مسجد. حتیالمقدور سعی میکردم تا زمانی که در تهران هستم، در خدمتشان باشم.[1]
راوی: آیتالله نصرالله شاهآبادی
[1] حجت الاسلام والمسلمین نصرالله شاهآبادی، پا به پای آفتاب، ج 3، ص 254